1. his education is incommensurate to his salary
تحصیلات او با حقوقش متناسب نیست.
2. the supply is incommensurate to the demand
عرضه تکافوی تقاضا را نمی کند.
3. His abilities are incommensurate to the task.
[ترجمه ترگمان]توانایی های او به این کار بستگی دارد
[ترجمه گوگل]توانایی های او نسبت به وظیفه ناسازگار است
4. Their use is a little incommensurate our country current the requirement of market economy.
[ترجمه ترگمان]استفاده از آن ها کمی incommensurate است که کشور ما نیاز به اقتصاد بازار دارد
[ترجمه گوگل]استفاده از آنها کمی کم هزینه کشور ما نیاز به اقتصاد بازار است
5. Your belief is incommensurate with truth.
[ترجمه ترگمان]باور تو با حقیقت تناسبی ندارد
[ترجمه گوگل]اعتقاد شما با حقیقت متناسب نیست
6. After steelmaking capacity increases, furnace hind is apparently incommensurate.
[ترجمه ترگمان]پس از افزایش ظرفیت steelmaking، hind به ظاهر incommensurate است
[ترجمه گوگل]پس از افزایش ظرفیت تولید فولاد، قیمت کوره ظاهرا نامساعد نیست
7. Container transport haven is incommensurate, hinterland carries a system to lag behind.
[ترجمه ترگمان]پناه گاه حمل و نقل کانتینری incommensurate است و hinterland سیستمی برای عقب ماندن پشت سر دارد
[ترجمه گوگل]پناهگاه حمل و نقل ناسازگار است، اما در خارج از کشور یک سیستم عقب مانده دارد
8. But as a result of traditional idea manacle, a lot of places appeared a variety of incommensurate reaction.
[ترجمه ترگمان]اما در نتیجه تفکر سنتی، بسیاری از مکان ها نسبت به آن واکنش نشان دادند
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک نتیجه از مفهوم ادبی سنتی، بسیاری از مکان ها واکنش های متنوعی را نشان می داد
9. Because some adolescent are exceeding to environmental change, this basically incommensurate, generation network is depended on.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که برخی از بلوغ نسبت به تغییرات محیطی تجاوز می کنند، این اساسا \"incommensurate\" است، که شبکه تولید بستگی به آن دارد
[ترجمه گوگل]از آنجا که برخی از نوجوانان بیش از تغییرات زیست محیطی هستند، این اساسا شبکه نسبی نسبی است که وابسته به آن است
10. In the past one onefold raise pattern the need of more and more incommensurate big market.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، onefold الگوی نیاز به یک بازار بزرگ و more را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]در گذشته یک الگوی افزایش یکنواخت نیاز به بازار بزرگتر و غیرمستقیم بزرگ دارد
11. In lactation if take medicine to be able to ablactation, serious illness hypertension and diabetic are incommensurate also.
[ترجمه ترگمان]در شیردهی، اگر دارو مصرف شود، خون بالا می رود، فشار خون بالا و دیابت نیز کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در شیردهی، اگر دارو را می توان برای شل شدن، فشار خون بالا و دیابت بیماری جدی نیز ناسازگار باشد