کلمه جو
صفحه اصلی

hellish


معنی : خبیی، جهنمی، دوزخی
معانی دیگر : (عامیانه) بسیار ناخوشایند، نفرت انگیز، بسیار بد، وابسته به عالم سفلی، شیطانی، اهریمنی

انگلیسی به فارسی

جهنمی


جهنم، جهنمی، دوزخی، خبیی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hellishly (adv.), hellishness (n.)
• : تعریف: pertaining to or having attributes of hell; dreadful; miserable; wicked.
متضاد: heavenly
مشابه: heinous, inhuman

- Hellish scenes from the battlefield kept entering his mind.
[ترجمه ترگمان] صحنه های hellish از میدان جنگ به ذهنش وارد می شدند
[ترجمه گوگل] صحنه های مزخرف از میدان جنگ به ذهن خود ادامه داد

• horrible, dreadful, diabolical, accursed, monstrous
if something is hellish, it is extremely unpleasant; an informal word.

مترادف و متضاد

خبیی (صفت)
abominable, devilish, evil, hellish, malicious, mischievous, miscreant

جهنمی (صفت)
hellish, damned, tartarean, tartarian

دوزخی (صفت)
hellish, damned, tartarean, tartarian, infernal, plutonian

fiendish; unpleasant


Synonyms: abominable, accursed, atrocious, barbarous, cruel, damnable, damned, demonic, devilish, diabolical, horrible, infernal, monstrous, nefarious, satanic, terrible, vicious, wicked


جملات نمونه

1. without robab, life was hellish for him
بدون رباب،زندگی برایش بسیار ناگوار بود.

2. he was determined to overcome what he termed his hellish selfishness
او مصصم بود بر آنچه که آن را خودخواهی جهنمی می نامید چیره شود.

3. It was a hellish thing to do.
[ترجمه ترگمان]این کار جهنمی بود
[ترجمه گوگل]این کار جهنمی بود

4. We've had a hellish time lately.
[ترجمه ترگمان]این اواخر خیلی وقت جهنمی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما اخیرا دچار جهنمی شده ایم

5. It's a hellish problem.
[ترجمه ترگمان]این یک مشکل جهنمی است
[ترجمه گوگل]این یک مشکل جهنمی است

6. I've had a hellish day at work.
[ترجمه ترگمان]یک روز جهنمی سر کار داشتم
[ترجمه گوگل]روز کار دشواری در کار داشتم

7. Chilly mornings stretched into hellish afternoons as temperatures hovered around 100 degrees.
[ترجمه ترگمان]صبح های پر از سرما و گرما در حدود ۱۰۰ درجه به هوا می رفت
[ترجمه گوگل]صبح های کریسمس بعد از ظهر جهنمی کشیده شد، به طوری که درجه حرارت حدود 100 درجه بود

8. Rehearsals were hell - although not quite as hellish as the first performances in Cambridge.
[ترجمه ترگمان]گرچه این اولین اجرای در کمبریج بود، اما جهنم به اندازه اولین اجرا در کمبریج نیز وجود نداشت
[ترجمه گوگل]تمرینات جهنمی بود - هرچند که به عنوان اولین اجرای در کمبریج، به عنوان جهنمی نبود

9. The New York Rangers had a hellish December, playing 17 games in 31 days, and now are coasting in comparison.
[ترجمه ترگمان]نیروهای ویژه نیویورک در ماه دسامبر جهنمی را بازی کردند و ۱۷ بازی را در ۳۱ روز انجام دادند و اکنون در حال مقایسه هستند
[ترجمه گوگل]نیویورک رنجرز یک دسامبر جهنمی داشت و در 31 روز 17 بازی انجام داد و در حال حاضر در حال مقایسه است

10. They are heading directly back towards the hellish towers of Castle Drachenfels.
[ترجمه ترگمان]اونا مستقیما دارن به سمت برج های جهنمی قلعه \"کستل Drachenfels\" برمیگردن
[ترجمه گوگل]آنها به طور مستقیم به سمت برجهای جهنمی Castle Drachenfels برگردند

11. And he had put himself through a hellish ordeal this morning.
[ترجمه ترگمان]و امروز صبح او را در یک آزمایش جهنمی جهنمی قرار داده بود
[ترجمه گوگل]و این صبح خود را از طریق یک مصاحبه ی جهنمی گذاشت

12. After, they sank into a spiral of hellish best intentions.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، آن ها در یک مارپیچی از حسن نیت جهنمی فرو رفتند
[ترجمه گوگل]پس از آن، آنها به یک مارپیچ از نیت های جهنمی غرق شدند

13. His schooldays were hellish.
[ترجمه ترگمان]مدرسه آموخته بود
[ترجمه گوگل]مدرسه های او جهنمی بودند

14. Why does Venus have a hellish hothouse of an atmosphere and the Moon have no atmosphere at all?
[ترجمه ترگمان]چرا زهره یک خانه جهنمی از اتمسفر دارد و ماه هیچ فضایی ندارد؟
[ترجمه گوگل]چرا ونوس یک فاضلاب جهنمی اتمسفر دارد و ماه هیچ اتفاقی ندارد؟

Without Robab, life was hellish for him.

بدون رباب، زندگی برایش بسیار ناگوار بود.


We were treated hellishly.

با ما بسیار بدرفتاری شد (مثل سگ با ما رفتار کردند).



کلمات دیگر: