glorious

معنی : عظیم، مجلل، با شکوه، سربلند

معانی دیگر : پر افتخار، افتخار آمیز، عالی، پر جلال و جبروت، پر شکوه، شکوهمند، فرهمند، فروزانفر، شگرف، بسیار خوشایند، (عامیانه) محشر!، معرکه !، عالی !، خیلی خوب

انگلیسی به فارسی

مجلل، عظیم، با شکوه، خیلی خوب

شکوهمند، با شکوه، مجلل، عظیم، سربلند

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: gloriously (adv.), gloriousness (n.)

• (1) تعریف: having or meriting great praise, fame, honor, or glory; illustrious.
• مترادف: illustrious, wondrous
• متضاد: ignominious, inglorious
• مشابه: celebrated, distinguished, eminent, famous, honored, lustrous, notable, praiseworthy, preeminent, renowned

• (2) تعریف: bringing or bestowing glory.
• مترادف: magnificent
• متضاد: inglorious
• مشابه: brilliant, noble, praiseworthy, proud, splendid, successful, superb

- a glorious discovery

[ترجمه ترگمان] کشف باشکوه
[ترجمه گوگل] یک کشف با شکوه

• (3) تعریف: characterized by great beauty, splendor, or magnificence.
• مترادف: beautiful, gorgeous, magnificent, splendid, sublime
• مشابه: delightful, divine, golden, grand, lustrous, majestic, marvelous, noble, resplendent, spectacular, superb, wonderful

- a glorious view

[ترجمه ترگمان] منظره باشکوهی بود …
[ترجمه گوگل] یک دیدگاه عالی

• (4) تعریف: delightful; fine; wonderful.
• مترادف: delightful, wonderful
• متضاد: miserable
• مشابه: charming, enchanting, fabulous, fine, marvelous, spectacular, tremendous

- a glorious time in Paris

[ترجمه ترگمان] در پاریس روزگار خوشی داشته باشد،
[ترجمه گوگل] زمان شگفت انگیزی در پاریس

• magnificent, dazzling, marvelous; exalted, illustrious
something that is glorious is very beautiful and impressive.
things that are glorious are very pleasant and make you happy.
glorious events or periods involve great fame or success.

مترادف و متضاد

عظیم (صفت)

great, grand, vast, immense, arrogant, proud, massive, enormous, tremendous, magnificent, glorious, terrific, walloping, whopping

مجلل (صفت)

luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)

stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

سربلند (صفت)

honorable, eminent, famous, famed, glorious, honourable

adored, idiolized; divine

Synonyms: august, beautiful, bright, brilliant, celebrated, dazzling, delightful, distinguished, effulgent, elevated, eminent, enjoyable, esteemed, exalted, excellent, famed, famous, fine, gorgeous, grand, gratifying, great, heavenly, heroic, honored, illustrious, immortal, magnificent, majestic, marvelous, memorable, noble, notable, noted, pleasurable, preeminent, radiant, remarkable, renowned, resplendent, shining, splendid, sublime, superb, time-honored, triumphant, venerable, well-known, wonderful

Antonyms: atrocious, awful, bad, contemptible, disgraceful, shameful

جملات نمونه

1. a glorious victory

پیروزی افتخار آمیز

2. another glorious page in his life

فصل افتخار آمیز دیگری در زندگی او

3. oh, what a glorious feast!

آه،چه ضیافت با شکوهی !

4. receiving the nobel prize was the copestone of his glorious life

دریافت جایزه ی نوبل اوج زندگی پر افتخار او بود.

5. The most glorious moment in your life are not the socalled days of success, but rather those days when out of dejection and despair you feel rise in you a challenge to life, and the promise of future accomplishment.

[ترجمه ترگمان]بهترین لحظه زندگی شما، تنها روزه ای موفقیت نیست، بلکه آن روزهایی است که از افسردگی و نومیدی احساس ترقی می کنید، چالشی که برای زندگی وجود دارد و نوید موفقیت در آینده
[ترجمه گوگل]لحظه ای شگفت انگیز در زندگی شما، روزهای موفقیت آمیز نیست، بلکه آن روزهایی است که از ناامیدی و ناامیدی احساس می کنید در چالش های زندگی و وعده دستیابی به آینده رو به افزایش است

6. Better a glorious death than a shameful life.

[ترجمه ترگمان] یه مرگ باشکوه بهتر از یه زندگی شرم آور
[ترجمه گوگل]بهتر مرگ مرگبار از زندگی شرم آور

7. One crowded hour of glorious life is worth an age without a name.

[ترجمه ترگمان]یک ساعت پر از زندگی با شکوه ارزش سن و سال دارد
[ترجمه گوگل]یک ساعت شلوغ از زندگی با شکوه ارزش یک سن بدون نام دارد

8. The evening was a lavish affair with glorious food and an endless supply of champagne.

[ترجمه ترگمان]آن شب با غذاهای باشکوه و یک ذخیره فراوان شام، کار بزرگی بود
[ترجمه گوگل]شب عشقی با غذای شگفت انگیز و عرضه بی پایان شامپاین بود

9. We have in our grasp a truly glorious future.

[ترجمه ترگمان]ما یه آینده خیلی با شکوه داریم
[ترجمه گوگل]ما در درک ما یک آینده واقعا شکوه است

10. She had missed the glorious blooms of the Mediterranean spring.

[ترجمه ترگمان]بهار با شکوه و شکوه بهار را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]او شکوفه های شگفت انگیز از دره مدیترانه را از دست داده بود

11. The heroic deeds of him embodied the glorious tradition of the troops.

[ترجمه ترگمان]اعمال قهرمانانه او در واقع این رسم پرشکوه قشون بود
[ترجمه گوگل]اعمال قهرمانانه او سنت باشکوه سربازان را به تصویر کشید

12. We had a glorious summer afternoon before us to do as we pleased.

[ترجمه ترگمان]یک روز بعد از ظهر با شکوه بود، قبل از اینکه ما بتوانیم کاری را که دوست داریم انجام دهیم
[ترجمه گوگل]ما بعد از ظهر تابستان با شکوه قبل از ما به عنوان ما لذت بردن بود

13. Few remnants remain of the city's glorious past.

[ترجمه ترگمان]باقی مانده های کمی از گذشته با شکوه شهر باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از بقایای گذشته با شکوه شهر باقی مانده است

14. They had three weeks of glorious sunshine.

[ترجمه ترگمان]سه هفته از آفتاب با شکوه بود
[ترجمه گوگل]آنها سه هفته آفتابی باشکوه داشتند

a glorious victory

پیروزی افتخارآمیز

oh, what a glorious feast!

آه، چه ضیافت با شکوهی!

پیشنهاد کاربران

درخشان، باشکوه

پرجلال و شکوه
شکوهمند
غرورآمیز

بسیار لذت بخش

Glorify /// تجلیل کردن
Glorious /// مجلل

تحسین برانگیز

It's a Glorious Feeling honestly : واقعا حس باشکوهیه

کلمات دیگر: