کلمه جو
صفحه اصلی

enforcer


معنی : مجری
معانی دیگر : ورزش : بازیگر انتقامجوى خشن

انگلیسی به انگلیسی

• one who enforces, one who compels through force

مترادف و متضاد

مجری (اسم)
executive, enforcer, executer, pyxidium

جملات نمونه

1. Edmonton enforcer Kelly Buchberger scored twice in last night's game.
[ترجمه ترگمان]انتقام جوی کلی Edmonton دو بار در بازی شب گذشته گل زد
[ترجمه گوگل]کلی بوشبرگر، مدافع ادمونتون، دوبار در بازی شب گذشته گلزنی کرد

2. Clarke had already achieved fame as a law enforcer by tracking down and executing the famous dandy highwayman, Jack Rann.
[ترجمه ترگمان]همان طور که جک ران گاو روش را تعقیب می کرد و این highwayman معروف را به اجر در می آورد به شهرت و شهرتش دست یافته بود
[ترجمه گوگل]کلارک قبلا به عنوان یک قاچاق قانونی، با ردیابی و اجرای بزرگراه معروف دندلی، جک ران، شهرت داشت

3. And the professional enforcer visibly disapproved of endangering the minds of civilians in what she considered a problem for her department.
[ترجمه ترگمان]و enforcer حرفه ای به طور آشکار مخالف به خطر انداختن ذهن غیر نظامیان در چیزی بود که او به عنوان مساله ای برای اداره خود در نظر گرفته بود
[ترجمه گوگل]و مجری حرفه ای به شدت متهم به آسیب رساندن به شهروندان غیرنظامی در آنچه او برای وی در نظر داشت، بود

4. The prison system became, by default, a major enforcer of repression.
[ترجمه ترگمان]سیستم زندان به طور پیش فرض، یکی از enforcer اصلی سرکوب شد
[ترجمه گوگل]سیستم زندان، به طور پیش فرض، شدیدترین سرکوب شد

5. As a proactive enforcer a field man must always be prepared for the unexpected.
[ترجمه ترگمان]به عنوان عامل فعال و فعال، انسان باید همیشه برای انتظار غیر منتظره آماده باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیشتاز فعال باید یک مرد میدان همیشه برای غیر منتظره آماده شود

6. Even so, marriage is hardly a foolproof enforcer of monogamy.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ازدواج به سختی یکی از enforcer foolproof (تکگانی)به حساب می آید
[ترجمه گوگل]با این حال، ازدواج به سختی یک تکیه گاه دروغین است

7. The time should be limited when the enforcer of administration does not transfer criminal cases.
[ترجمه ترگمان]زمان باید محدود شود وقتی که رئیس دولت پرونده های جنایی را منتقل نمی کند
[ترجمه گوگل]زمانی که مجرمان اداری پرونده های جنایی را انتقال می دهند، زمان باید محدود شود

8. A faceless enforcer, Boba Fett's distinctive armor strikes fear in the hearts of fugitives.
[ترجمه ترگمان]یک عامل اجرایی ناشناس، حتی زره مشخص و مشخص، ترس در قلب فراریان دیده می شود
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای بی شماری، زره های متمایز Boba Fett اعتصابات را در دل فراریان ترس می کند

9. The Jamaica-born disco diva played the 'roided-up enforcer of zillionaire industrialist Max Zorin.
[ترجمه ترگمان]The disco که به دنیا آمده بود، \"enforcer roided\" (Max Zorin)(zillionaire Zorin)را بازی کرد
[ترجمه گوگل]دیسکو دیوید متولد جامائیکا بازیگر سرگردان مکزیک Zorin، صنعتی کارگری زیلونیر بود

10. There is no international enforcer to punish scofflaws, no blue-helmeted U. N. climate cops to dispense justice.
[ترجمه ترگمان]هیچ enforcer بین المللی برای تنبیه scofflaws وجود ندارد ان پلیس آب و هوا به اجرای عدالت می پردازد
[ترجمه گوگل]هیچ مجری بین المللی برای مجازات مجرمان فاحش وجود ندارد، پلیس های آب و هوایی U N

11. Enforcer: A tough combative player whose sole purpose is to keep the oppsition attack in check.
[ترجمه ترگمان]enforcer: یک بازیکن مهاجم سرسخت که تنها هدفش این است که حمله oppsition را کنترل کند
[ترجمه گوگل]Enforcer: یک بازیکن متضاد سختگیر است که تنها هدف آن حفظ حمله حمله به چک است

12. Senators are furious that a local law enforcer was moonlighting as bodyguard to Antonio.
[ترجمه ترگمان]سناتورها از اینکه یک انتقام جوی محلی به عنوان محافظ شخصی آنتونیو دستگیر شده است، عصبانی هستند
[ترجمه گوگل]سناتورها خشمگین هستند که یکی از مجریان قانون محلی به عنوان نگهبان به آنتونیو مراجعه کرد

13. As Hospital Warrant Officer, he is a fair but firm advocate and enforcer of Service traditions and discipline.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان افسر رابط بیمارستان، منصف است، اما مدافع سرسخت و اصول اخلاقی و نظم و انضباط است
[ترجمه گوگل]او به عنوان افسر ارشد بیمارستان، مدافع عادلانه اما قوی و مستمر سنت و نظم سرویس است

14. Patrick is generally regarded as having been an aggressive enforcer of civil-rights laws and often came under fire from conservatives.
[ترجمه ترگمان]پاتریک عموما به عنوان یک انتقام تهاجمی از قوانین حقوق مدنی محسوب می شود و اغلب تحت آتش محافظه کاران قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]پاتریک به طور کلی به عنوان یک قاچاقچی از قوانین حقوق مدنی به شمار می رود و اغلب تحت حمایت محافظه کاران قرار می گیرد

15. It transforms the police officer from an investigator and enforcer into a catalyst in a process of community self-help.
[ترجمه ترگمان]این امر، افسر پلیس را از یک بازرس و enforcer به یک کاتالیزور در فرآیند کمک به خود اجتماعی تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]این افسر پلیس را از یک محقق و ناظر به یک کاتالیزور در یک فرآیند کمک به جامعه تبدیل می کند

پیشنهاد کاربران

عضو یک دسته خلافکار


کلمات دیگر: