کلمه جو
صفحه اصلی

hepatic


معنی : کبدی، جگری، سودمند برای جگر، جگری رنگ
معانی دیگر : وابسته به کبد: کبدی، (از نظر شکل یا رنگ) جگرسان، جگرگون، جگردیس، کبد مانند، کبدسان، رجوع شود به: liverwort

انگلیسی به فارسی

جگری، کبدی، سودمند برای جگر، جگری رنگ


کبد، کبدی، جگری، سودمند برای جگر، جگری رنگ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to the liver.

(2) تعریف: occurring in or acting on the liver.

(3) تعریف: dark reddish brown in color.
اسم ( noun )
• : تعریف: a medicine that acts on the liver.

• of or pertaining to the liver

مترادف و متضاد

کبدی (صفت)
hepatic

جگری (صفت)
hepatic

سودمند برای جگر (صفت)
hepatic

جگری رنگ (صفت)
hepatic

جملات نمونه

1. Hepatic jaundice may be subdivided into two groups based on the type of bilirubin in excess, conjugated bilirubin or unconjugated bilirubin.
[ترجمه ترگمان]یرقان سفید ممکن است به دو گروه براساس نوع of در bilirubin اضافی، conjugated یا unconjugated تقسیم شود
[ترجمه گوگل]زردی کبدی ممکن است به دو گروه بر اساس نوع بیلی روبین بیش از حد، بیلی روبین کونژوگه یا بیلی روبین غیرقابل انسداد تقسیم شود

2. It seems clear that only hepatic transplantation will save such patients with severe hepatic failure.
[ترجمه ترگمان]واضح است که پیوند کبد چنین بیمارانی را با شکست شدید کبدی نجات خواهد داد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد واضح است که تنها پیوند کبدی این بیماران را با نارسایی شدید کبدی نجات می دهد

3. Thiol oxidation, lipid peroxidation, and activation of hepatic macrophages also occur.
[ترجمه ترگمان]اکسیداسیون thiol، peroxidation چربی و فعال سازی of کبدی نیز رخ می دهد
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون تیوول، پراکسیداسیون لیپید و فعال سازی ماکروفاژهای کبدی نیز رخ می دهد

4. More recent studies have shown that hepatic denervation causes significant changes in the biliary lipid composition.
[ترجمه ترگمان]مطالعات اخیر نشان داده اند که denervation کبدی موجب تغییرات قابل توجهی در ترکیب چربی biliary می شود
[ترجمه گوگل]مطالعات اخیر نشان داده است که انقباض کبدی باعث تغییرات قابل توجهی در ترکیبات چربی صفراوی می شود

5. Hepatic damage has also been reported; thus, periodic liver functions should be done.
[ترجمه ترگمان]آسیب hepatic نیز گزارش شده است؛ در نتیجه، عملکردهای دوره ای کبد باید انجام شود
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که آسیب کبدی نیز دیده می شود بنابراین، عملکرد کبدی دوره ای باید انجام شود

6. If the hepatic capacity to eliminate portal endotoxins is exceeded, spillover into the systemic circulation will occur.
[ترجمه ترگمان]اگر ظرفیت کبدی برای حذف مدخل پورتال از حد تجاوز کند، به جریان سیستمیک وارد خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر ظرفیت کبدی برای از بین بردن اندوتوکسین های پورتال تجاوز شده باشد، انتقال به سیستم گردش خون رخ می دهد

7. Until now there have been few reports on hepatic failure caused by disorders of mitochondrial oxidative phosphorylation.
[ترجمه ترگمان]تا به حال چند گزارش درباره نارسایی کبدی ناشی از اختلال فسفریلاسیون اکسیداتیو میتوکندری رخ داده است
[ترجمه گوگل]تاکنون گزارش های کمی درباره نارسایی کبدی ناشی از اختلالات فسفوریلاسیون اکسیداتیو میتوکندری گزارش شده است

8. All patients but one had an increased hepatic venous pressure gradient.
[ترجمه ترگمان]تمام بیماران، اما یکی از آن ها شیب فشار وریدی کبد را افزایش داده بود
[ترجمه گوگل]همه بیماران، اما یکی از آنها افزایش گرادیان فشار وریدی کبدی را افزایش داد

9. There were no hepatic fatalities in the United States in patients over 10 years of age on monotherapy.
[ترجمه ترگمان]هیچ تلفاتی در کبد در آمریکا در طول ۱۰ سال گذشته در monotherapy وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در ایالات متحده آمریکا در بیمارانی که بیش از 10 سال سن داشتند، در مرگ و میر ناشی از مرگ و میر ناشی از کبد وجود نداشت

10. Paired hepatic and gall bladder bile samples were collected from patients with cholesterol gall stones and six patients without gall stones.
[ترجمه ترگمان]نمونه های Paired در کبد و کیسه صفرا از بیمارانی با سنگ صفرا و شش بیمار بدون سنگ صفرا جمع آوری شدند
[ترجمه گوگل]نمونه های صفراوی صفراوی کبدی و صفراوی از بیماران با سنگ کلیه کلسترول و 6 بیمار بدون سنگهای صفراوی جمع آوری شد

11. Mortality in patients with fulminant hepatic failure is over 40%.
[ترجمه ترگمان]میزان مرگ و میر در بیماران مبتلا به نارسایی کبدی بیش از ۴۰ درصد است
[ترجمه گوگل]مرگ و میر در بیماران مبتلا به نارسایی کبدی fulminant بیش از 40٪ است

12. Plasma hepatic transaminase activities were raised and a diagnosis of alcoholic hepatitis was made.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های transaminase کبدی افزایش یافت و تشخیص of الکلی ایجاد شد
[ترجمه گوگل]فعالیت های ترانس آمیناز کبدی پلاسما افزایش یافت و تشخیص هپاتیت الکل ایجاد شد

13. Most other cases of severe hepatic injury associated with NSAIDs have occurred within weeks to months of starting treatment.
[ترجمه ترگمان]اکثر موارد دیگر جراحات شدید کبدی در ارتباط با NSAIDs در عرض چند هفته پس از شروع درمان رخ داده است
[ترجمه گوگل]اغلب موارد دیگر آسیب شدید کبدی ناشی از NSAID ها در عرض چند هفته تا ماه از شروع درمان رخ داده است

14. The occurence of acute hepatic impairment with intravenous amiodarone does not necessarily preclude the use of this drug by mouth.
[ترجمه ترگمان]کاهش آسیب های شدید کبدی با تزریق وریدی، لزوما از استفاده از این دارو توسط دهان جلوگیری نمی کند
[ترجمه گوگل]وجود نقص حاد کبدی با آمیودارون وریدی لزوما مانع استفاده از این دارو در دهان نمی شود

15. Exercise extreme caution in babies with renal or hepatic failure.
[ترجمه ترگمان]در کودکان با نارسایی کلیه و یا دچار شکستگی کبد تمرین کنید
[ترجمه گوگل]ورزش در کودکان مبتلا به نارسایی کلیوی یا کبدی را به شدت احتیاط کنید

پیشنهاد کاربران

شبه کبدی


کلمات دیگر: