کلمه جو
صفحه اصلی

het up


معنی : بر افروخته، تحریک شده
معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) عصبانی، آتشی

انگلیسی به فارسی

بر افروخته، تحریک شده


ببخشید، بر افروخته، تحریک شده


انگلیسی به انگلیسی

• if you get het up, you get very excited or anxious about something; an informal expression.

مترادف و متضاد

بر افروخته (صفت)
het up

تحریک شده (صفت)
het up, steamy

very upset


Synonyms: burning, hot and bothered, hot under the collar, indignant, irate, upset


جملات نمونه

1. There's no need to get so het up about a few dirty dishes in the sink!
[ترجمه ترگمان]لازم نیست به این نتیجه برسیم که در ظرف شویی چند تا ظرف کثیف پیدا کنیم!
[ترجمه گوگل]هیچ نیازی نیست تا چند ظرف کثیف را در سینک بچرخانید!

2. He's het up about the apartment rent he had not been able to paid for several months.
[ترجمه ترگمان]در مورد اجاره آپارتمان که چند ماه بود نتوانسته بود پولش را بپردازد
[ترجمه گوگل]او در مورد اجاره آپارتمان او که چندین ماه نمی توانست پرداخت کند، در مورد او صحبت می کرد

3. Mike tends to get het up about silly things.
[ترجمه ترگمان]مایک سعی می کند در مورد چیزهای احمقانه خودش را جمع و جور کند
[ترجمه گوگل]مایک تمایل دارد که درباره چیزهای احمقانه صحبت کند

4. What are you getting so het up about?
[ترجمه ترگمان]واسه چی داری گریه می کنی؟
[ترجمه گوگل]در مورد چی میگی؟

5. But why are they so het up about Taylor and his team?
[ترجمه ترگمان]اما چرا این قدر در مورد تیلور و تیمش تعجب می کنن؟
[ترجمه گوگل]اما چرا آنها در مورد تیلور و تیمش چطور هستند؟

6. What lets you het up?
[ترجمه ترگمان]منتظر چی هستی؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی به شما امکان می دهد تا از آن استفاده کنید؟

7. There's no need to get so het up - it's only a driving test!
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که این قدر به هم برسیم - این فقط یک امتحان رانندگی است!
[ترجمه گوگل]هیچ نیازی نیست که خیلی زود برسد - این فقط یک آزمون رانندگی است!

8. I used to get very het up about things.
[ترجمه ترگمان] خیلی در مورد این چیزا فکر می کردم
[ترجمه گوگل]من برای خیلی چیزها خیلی چیزها را می دانم

9. The poor chap gets terrifically het up.
[ترجمه ترگمان]مرد بیچاره او را از زمین بلند می کند
[ترجمه گوگل]ضعیف ترین شخصیت فوق العاده است

10. He was suddenly het up about racing cars.
[ترجمه ترگمان]ناگهان در مورد ماشین های مسابقه ای به هیجان آمد
[ترجمه گوگل]او ناگهان در مورد مسابقات اتومبیل رانی بود

11. He's getting pretty het up - about it and he didn't sound at all pleased.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که داره به ما نزدیک می شه و اون اصلا خوشحال به نظر نمی رسید
[ترجمه گوگل]او خیلی خسته شده است - در مورد آن و او صدای همه راضی نیست

12. He was all het up and sweaty.
[ترجمه ترگمان]او سراپا خیس و عرق شده بود
[ترجمه گوگل]او همه چیز بود و عرق می کرد

13. All the people are het up about going.
[ترجمه ترگمان]قرار است همه مردم برای رفتن به اینجا بیایند
[ترجمه گوگل]همه مردم در حال رفتن به سمت راست هستند

14. He got all het up over her impertinence.
[ترجمه ترگمان]او همه را به خاطر گستاخی خود آماده کرده بود
[ترجمه گوگل]او تمام تلاش خود را برای نفی خود انجام داد

پیشنهاد کاربران

worried or angry and not calm:
highly excited : upset


کلمات دیگر: