1. they entangled the country in civil war
آنان کشور را گرفتار جنگ های داخلی کردند.
2. a bird entangled in the coils of a net
پرنده ای که در حلقه های تور گیر افتاده است
3. the elk's antlers got entangled in the branches of the tree
شاخ گوزن در شاخه های درخت گیر کرد.
4. He became entangled in legal disputes.
[ترجمه ترگمان]او در اختلافات حقوقی گرفتار شد
[ترجمه گوگل]او در اختلافات قانونی قرار گرفت
5. The blade of the oar had entangled itself with something in the water.
[ترجمه ترگمان]تیغه پارو با چیزی در آب گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]تیغ جارو با چیزی در آب گرفتار شد
6. Small animals can get entangled in the net.
[ترجمه ترگمان]حیوانات کوچک می توانند در دام گرفتار شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات کوچک می توانند در شبکه گیر بیفتند
7. The fishing lines had become hopelessly entangled.
[ترجمه ترگمان]نخ های ماهی گیری نومیدانه گرفتار شده بود
[ترجمه گوگل]خطوط ماهیگیری ناامید شده بودند
8. The bird entangled itself in the net.
[ترجمه ترگمان]پرنده خود را در دام انداخت
[ترجمه گوگل]پرنده خود را در شبکه متصل می کند
9. Sara had got entangled with some political group.
[ترجمه ترگمان]سارا با یک گروه سیاسی درگیر شده بود
[ترجمه گوگل]سارا با یک گروه سیاسی درگیر بود
10. The dolphin had become entangled in/with the fishing nets.
[ترجمه ترگمان]دلفین ها در \/ یا با تورهای ماهیگیری گرفتار شده بودند
[ترجمه گوگل]دلفین با شبکه های ماهیگیری درگیر شده است
11. The sailor's legs got entangled with the ropes.
[ترجمه ترگمان]پاهای ملوان گرفتار طناب ها شد
[ترجمه گوگل]پاهای ملوان با طناب چسبید
12. The bird had become entangled in the wire netting.
[ترجمه ترگمان]پرنده گرفتار توری سیمی شده بود
[ترجمه گوگل]پرنده در سیم پیچ خورده بود
13. She didn't want to get entangled with him.
[ترجمه ترگمان]نمی خواست گرفتار او شود
[ترجمه گوگل]او نمی خواست با او درگیر شود
14. Suddenly she was entangled in the seaweed.
[ترجمه ترگمان]ناگهان گرفتار the شد
[ترجمه گوگل]ناگهان او در جلبک دریایی گرفتار شد
15. A sparrow became / got entangled in the net / wire.
[ترجمه ترگمان]گنجشک در تور \/ سیم گرفتار شد
[ترجمه گوگل]یک جادوگر در شبکه / سیم گرفتار شد / گرفتار شد