1. Some football players become like demigods to their fans.
[ترجمه ترگمان]برخی از بازیکنان فوتبال به یکی از خدایان خود تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از بازیکنان فوتبال مانند طرفداران خود تقریبا شبیه هم هستند
2. Boffins aren't demigods anymore, they're acid rock.
[ترجمه ترگمان]Boffins دیگر نیمه خدایان نیستند، آن ها سنگ اسید هستند
[ترجمه گوگل]Boffins دیگر نسبی نیستند، آنها اسید راک هستند
3. Putting deities and demigods aside, investors must also worry about interest-rate risk.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، سرمایه گذاران باید نسبت به ریسک نرخ بهره نگران باشند
[ترجمه گوگل]در کنار قرار دادن خدایان و خیمه ها، سرمایه گذاران نیز باید در مورد میزان ریسک نرخ بهره نگران باشند
4. A demigod is the offspring of a god and a mortal.
[ترجمه ترگمان]خدا خدا فرزند یک خدا و یک انسان فانی است
[ترجمه گوگل]خداحافظی فرزند خدایی و یک فانی است
5. Despite that, the custom game experience of Demigod has remained an exercise in frustration.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، تجربه بازی سنتی demigod همچنان در ناامیدی به سر می برد
[ترجمه گوگل]با وجود آن، تجربه بازی سفارشی Demigod تمرین در ناامیدی باقی مانده است
6. I behold a villain where I obeyed a demigod.
[ترجمه ترگمان]من یک آدم شرور را می بینم که از نیمه خدا پیروی کردم
[ترجمه گوگل]من شاهد یک تبه کار هستم که در آن یک زیرزمینی را زیر پا گذاشتم
7. Hera abhors Hercules as damnable evidence of her husband's infidelities, yet the demigod has his allies.
[ترجمه ترگمان]هرکول منفور از هرکول نفرت دارد و با این حال نیمه خدا هم allies دارد
[ترجمه گوگل]هرا هرکول را به عنوان شواهد لعنتی شواهد حاکمیت شوهرش تکذیب می کند، اما نیمه خانم متحدانش را دارد
8. He taught that the " Logos " was divine but less than God, a sort of demigod.
[ترجمه ترگمان]او تعلیم داد که \"لوگو\" خدایی است ولی کم تر از خدا و یک نوع نیم demigod
[ترجمه گوگل]او تدریس می کرد که 'لوگوس' الهی بود، اما کمتر از خدا بود، نوعی فرومایگی
9. It isn't about politics. Instead, it's about a young boy who is a demigod.
[ترجمه ترگمان]در مورد سیاست نیست در عوض، در مورد یک پسر جوان است که یک demigod است
[ترجمه گوگل]این در مورد سیاست نیست در عوض، آن را در مورد یک پسر جوان است که یک تقوا است
10. DID you forget that this great man, this hero, this demigod, is attacked with a malady of the skin which worries him to death, prurigo?
[ترجمه ترگمان]آیا فراموش کردی که این نیمه خدا، این نیمه خدا، این نیمه خدا که او را به مرض خارش مبتلا می کند به مرض خارش مبتلا شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فراموش کرده اید که این مرد بزرگ، این قهرمان، این تقصیر، با یک بیماری از پوست است که او را به مرگ می اندازد، prurigo؟
11. Unlike Malfurion, Illidan had no patience for the subtleties of druidism and proved to be a poor student despite their teacher, the demigod Cenarius.
[ترجمه ترگمان]برخلاف Malfurion، Illidan حوصله the druidism را نداشت و با وجود معلم خود یعنی demigod Cenarius، یک دانش آموز ضعیف بود
[ترجمه گوگل]بر خلاف مالفوریون، ایلیدان برای ظرافتهای دورودیسکی صبر نداشت و به رغم معلمش، سیناریوس تقریبا یک دانش آموز فقیر بود