کلمه جو
صفحه اصلی

caucus


معنی : انجمن حزبی، کمیته های پارلمانی
معانی دیگر : (امریکا - در احزاب سیاسی یا فراکسیون های پارلمانی) گردهمایی خصوصی رهبران (برای تعیین نامزدهای انتخاباتی یا خط مشی سیاسی و غیره به ویژه پیش از انتخابات)، شرکت کنندگان در چنین جلسه ای، جرگه، فراکسیون، (انگلیس) سازمان یا گروه رهبری حزب، نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن

انگلیسی به فارسی

انجمن حزبی، کمیته‌های پارلمانی، نمایندگان حزب کارگر در پارلمان یا انجمن


کنگره، انجمن حزبی، کمیته های پارلمانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a private meeting of leaders of a political party to choose candidates or determine policy, or such a group itself.
مشابه: conclave, conference, consultation, council, inner circle, powwow, round table

- The candidate chosen at the caucus was the one that everyone expected.
[ترجمه ترگمان] کاندیدای منتخب در انجمن حزبی بود که همه انتظارش را داشتند
[ترجمه گوگل] کاندیدای انتخاب شده در این مجمع، همان چیزی بود که همه انتظار داشتند
- He switched parties and joined the Democratic caucus.
[ترجمه ترگمان] او احزاب را تغییر داد و به حزب دموکرات پیوست
[ترجمه گوگل] او احزاب را عوض کرد و به حزب دموکرات پیوست
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: caucuses, caucusing, caucused
• : تعریف: to meet in a caucus.
مترادف: confer, consult, deliberate, huddle, meet
مشابه: palaver

- They will discuss their strategy when they caucus next week.
[ترجمه ترگمان] آن ها در مورد استراتژی خود در اجلاس هفته آینده بحث و تبادل نظر خواهند کرد
[ترجمه گوگل] آنها در مورد استراتژی خود در مورد هفته آینده بحث خواهند کرد

• meeting where party leaders are elected and strategy is determined
hold a party meeting, meet in a caucus
a caucus is an influential group of people within an organization who share similar aims and interests; a formal word.

مترادف و متضاد

انجمن حزبی (اسم)
caucus

کمیته های پارلمانی (اسم)
caucus

group gathered to make decision


Synonyms: assembly, conclave, convention, council, gathering, get-together, meeting, parley, session


جملات نمونه

1. the black congressional caucus
جرگه ی (فراکسیون) سیاه پوستان در کنگره(ی امریکا)

2. he had to follow his party's caucus resolutions
او مقید به پیروی از تصمیمات سازمان رهبری حزبش بود.

3. we need the continued support of the labour caucus on the economic council
ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.

4. states will hold precinct caucuses on Tuesday to choose delegates to the parties' national conventions.
[ترجمه ترگمان]دولت ها در روز سه شنبه انجمن های حزبی خود را برگزار خواهند کرد تا نمایندگانی را به کنوانسیون های ملی احزاب انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]ایاالت متحده روز سه شنبه جلسات انتخاباتی را برگزار خواهد کرد تا نمایندگان را به کنوانسیون های احزاب ملی برگزید

5. The members of the 26-strong congressional black caucus voted overwhelmingly on July 11 to oppose the nomination.
[ترجمه ترگمان]اعضای انجمن قدرتمند کنگره دموکرات کنگره در روز ۱۱ ژوئیه به طور قاطع به مخالفت با نامزدی رای دادند
[ترجمه گوگل]اعضای کنگره سیاه 26 نماینده کنگره در 11 ژوئیه به شدت رای دادند تا با نامزدی مخالف باشند

6. Q. . Have other Iowa caucus winners been elected president?
[ترجمه ترگمان]سوال: آیا دیگر برندگان رای گیری لوا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده اند؟
[ترجمه گوگل]Q آیا دیگر برندگان حزب آیووا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده اند؟

7. Under Republican caucus rules, censuring Gingrich would force him to give up the office of speaker.
[ترجمه ترگمان]تحت قوانین انجمن جمهوری خواهان، censuring گینگریچ وی را مجبور می کرد که دفتر سخنگویی را رها کند
[ترجمه گوگل]طبق قوانین حزب جمهوری خواه، سانسور کردن گینگریچ مجبور شد که از سخنرانی خودداری کند

8. Kelly said the caucus is also seeking medical parity between men and women.
[ترجمه ترگمان]کلی گفت که این انجمن همچنین به دنبال برابری پزشکی بین زنان و مردان است
[ترجمه گوگل]کلی گفت که انجمن همچنین به دنبال تقسیم پزشکی بین مردان و زنان است

9. Clinton also won the caucus in Wyoming, his first victory outside the South, with 2percent of the vote.
[ترجمه ترگمان]کلینتون همچنین در Wyoming، اولین پیروزی اش در خارج از جنوب، با ۲ درصد آرا پیروز شد
[ترجمه گوگل]کلینتون نیز در وایومینگ پیروز شد، اولین پیروزی خود را در خارج از جنوب با 2 درصد از رای گیری

10. The caucus thus gave continuity at the top throughout the development of the closure plan.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب این انجمن در صدر برنامه های بسته شدن، تداوم خود را ادامه داد
[ترجمه گوگل]بنابراین، کمیته مذکور در طول توسعه طرح تعطیل، به تداوم ادامه داد

11. The congressional black caucus has lost its way since the Republicans took control of House and Senate.
[ترجمه ترگمان]انجمن سیاه کنگره از زمانی که جمهوری خواهان کنترل مجلس و مجلس سنا را به دست گرفتند، راه خود را گم کرده است
[ترجمه گوگل]کمیسیون کنفرانس سیاه پوست از زمان جمهوریخواهان کنترل مجلس و مجلس سنا را از دست داده است

12. Q. . When did the Iowa caucus begin?
[ترجمه ترگمان]سوال: اجلاس لوا از چه زمانی آغاز می شود؟
[ترجمه گوگل]Q کی شروع کرد؟

13. He delayed the Illinois caucus in hopes that Sen.
[ترجمه ترگمان]او انجمن Illinois را به امید اینکه سناتور جان سالم به در ببرد به تعویق انداخت
[ترجمه گوگل]او با اظهار امیدوار بود که سنای ایالت ایلینوی را به تأخیر اندازد

14. Simultaneously, the Congressional Human Rights Caucus is holding briefings on the subject.
[ترجمه ترگمان]همزمان، انجمن حقوق بشر کنگره جلسات توجیهی را در این زمینه برگزار می کند
[ترجمه گوگل]همزمان، کمیته حقوق بشر کنگره در حال برگزاری نشست ها در مورد این موضوع است

15. Or would they constitute a permanent caucus inside the relevant EU councils of ministers?
[ترجمه ترگمان]یا آیا آن ها یک انجمن دائمی در داخل شوراهای مربوطه اتحادیه اروپا تشکیل می دهند؟
[ترجمه گوگل]یا آیا آنها نماینده دائمی در شوراهای وزراء مربوطه اتحادیه اروپا خواهند بود؟

the black congressional caucus

جرگه‌ی (فراکسیون) سیاه‌پوستان در کنگره(ی امریکا)


We need the continued support of the Labour caucus on the economic council.

ما به پشتیبانی مداوم نمایندگان حزب کارگر در شورای اقتصادی نیاز داریم.


He had to follow his party's caucus resolutions.

او مقید به پیروی از تصمیمات سازمان رهبری حزبش بود.


پیشنهاد کاربران

حزب پارلمانی
parliamentary party

کمیته پارلمانی ، انجمن حزبی ، سران حزب

تشکیل جلسه حزبی بسته

caucus ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: رایزنش
تعریف: گردهمایی گروهی محدود، معمولاً اعضای یک حزب سیاسی، برای تعیین خط مشی یا راهبرد یا نامزد انتخابات


کلمات دیگر: