کلمه جو
صفحه اصلی

hen


معنی : مرغ، ماکیان، مرغ خانگی
معانی دیگر : مرغ (جنس مقابل خروس)، پرنده ی ماده، مره، مره خانگی

انگلیسی به فارسی

مرغ، ماکیان، مرغ خانگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: henlike (adj.)
• : تعریف: a female bird, esp. a chicken.

• female chicken; female fowl; (slang) woman
hens are female chickens, often kept for their eggs.
a hen is also any female bird.

مترادف و متضاد

مرغ (اسم)
bird, fowl, poultry, hen, hen bird

ماکیان (اسم)
fowl, poultry, hen

مرغ خانگی (اسم)
poultry, hen

جملات نمونه

1. a hen and her chickens
یک مرغ و جوجه های او

2. a hen covers her eggs
مرغ روی تخم های خود می خوابد.

3. a hen house
مرغدان

4. a hen incubates her eggs
مرغ روی تخم های خود می خوابد.

5. a hen lays eggs
مرغ تخم می گذارد.

6. the hen folded its wings and crawled into the hole
مرغ بال های خود را جمع کرد و به درون سوراخ خزید.

7. the hen hatched today
مرغ امروز جوجه آورد.

8. the hen lays eggs
مرغ تخم می گذارد.

9. the hen pecked up the rice from the sand
مرغ برنج ها را از میان شن ها برچید.

10. Better is the neighbour's hen than mine.
[ترجمه ترگمان]بهتر است مرغ همسایه مال من باشد
[ترجمه گوگل]مرغ همسایه بهتر از من است

11. The hen gave a squawk when it saw the cat.
[ترجمه ترگمان]وقتی گربه را دید، مرغ جیغ کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که گربه را دیدم، مرغ سرخ کرد

12. The hen cackles when she has laid an egg.
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک تخم مرغ درست می کند، مرغ cackles می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تخم مرغ را گذاشته است، مرغ می سوزاند

13. She fussed around like mother hen.
[ترجمه ترگمان]او مثل مرغ خانگی به اطراف نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او در اطراف مانند مرغ مرطوب

14. The hen pecked a hole in the sack.
[ترجمه ترگمان]مرغ ها یک سوراخ در کیسه داشتند
[ترجمه گوگل]مرغ یک سوراخ در کیسه گذاشت

15. The hen tucked her head under her wing.
[ترجمه ترگمان]مرغ سر خود را زیر بالش فرو برد
[ترجمه گوگل]مرغ سرش را زیر بالش گرفت

16. The hen moved the chicks along with pecks.
[ترجمه ترگمان]مرغ ها این جوجه ها را با نوک سوزنی حرکت می دادند
[ترجمه گوگل]مرغ جوجه را همراه با پیک ها برداشت

17. This is a hen.
[ترجمه ترگمان]این یه hen
[ترجمه گوگل]این مرغ است

A hen lays eggs.

مرغ تخم می‌گذارد.


hens and cocks

مرغ و خروس‌ها


peahen

طاووس ماده


پیشنهاد کاربران

مرغ خانگی

hen مرغ دهاتی مرغ خانگی
These feathered pyrexia hens also loudmouthed godgod
این مرغای تب دار هم تازگیا قد قد میکنن😂

مرغ

hen ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: مرغ بالغ
تعریف: پرندۀ مادۀ بالغ اهلی متعلق به سردۀ ماکیان ( Galus ) و راستۀ ماکیان سانان که بیش از هجده ماه سن داشته باشد


کلمات دیگر: