کلمه جو
صفحه اصلی

entice


معنی : جلب کردن، فریفتن، اغوا کردن، بدام کشیدن
معانی دیگر : وسوسه کردن، تطمیع کردن، فریب دادن، گمراه کردن، (به سویی) کشاندن

انگلیسی به فارسی

فریفتن، اغواکردن، تطمیع، به دام کشیدن، جلب کردن


جلب کردن، اغوا کردن، فریفتن، بدام کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: entices, enticing, enticed
مشتقات: enticingly (adv.), enticingness (n.)
• : تعریف: to lure or tempt, as by calling attention to the possible benefits of an action.
متضاد: dissuade, repel
مشابه: allure, beckon, decoy, invite, lure, seduce, tempt

- Her hints of a stock split enticed me to invest.
[ترجمه ترگمان] ایما و اشاره او مرا وسوسه کرد که سرمایه گذاری کنم
[ترجمه گوگل] نکات او از تقسیم سهام من را به سرمایه گذاری هدایت کرد

• tempt, lure, seduce
to entice someone means to try to persuade them to go somewhere or to do something.

مترادف و متضاد

allure; persuade


جلب کردن (فعل)
attract, have, solicit, catch, atone, entice, engross

فریفتن (فعل)
fudge, cheat, hustle, wile, lure, decoy, charm, inveigle, entice, deceive, bewitch, delude, enchant, seduce, skunk, captivate, diddle, tempt, euchre, fob, jilt, mesmerize

اغوا کردن (فعل)
wile, lure, entice, seduce, crimp, tempt

بدام کشیدن (فعل)
entice

Synonyms: attract, bait, bat eyes at, beguile, cajole, coax, decoy, draw, entrap, inveigle, lead on, lure, prevail on, seduce, tempt, toll, turn on, wheedle


Antonyms: disgust, dissuade, repel, repulse, turn away, turn off


جملات نمونه

1. in order to entice more customers
به منظور جلب مشتریان بیشتر

2. The adverts entice the customer into buying things they don't really want.
[ترجمه ترگمان]این adverts مشتری را اغوا می کند تا چیزهایی را که واقعا نمی خواهند بخرد
[ترجمه گوگل]آگهی ها باعث جذب مشتری به خرید چیزهایی که واقعا نمی خواهند

3. Retailers have tried almost everything to entice shoppers through their doors.
[ترجمه ترگمان]retailers تقریبا همه چیز را برای entice که از doors بیرون می کشیدند، امتحان کردند
[ترجمه گوگل]خرده فروشان تقریبا همه چیز را امتحان کرده اند تا خریداران را از طریق درهای خود جلب کنند

4. An attempt is being made to entice otters back to the river.
[ترجمه ترگمان]یک تلاش برای به دام انداختن otters به سوی رودخانه انجام می شود
[ترجمه گوگل]تلاش برای جذب اژدها به رودخانه انجام شده است

5. Advertisements are designed to entice people into spending money / to spend money.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات برای جذب مردم به صرف پول \/ صرف پول طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]تبلیغات به منظور جذب مردم به پول صرف / برای صرف هزینه طراحی شده اند

6. Our special offers are intended to entice people to buy.
[ترجمه امیر مقاره] پیشنهاد ویژه ما جذب مردم برای خرید است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد ویژه ما جذب مردم برای خرید است
[ترجمه گوگل]پیشنهادات ویژه ما برای جلب مردم برای خرید است

7. Can I entice you to a cup of tea?
[ترجمه ترگمان]می تونم تو رو با یه فنجون چای entice کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک فنجان چای را جلب کنم؟

8. The bargain prices are expected to entice customers away from other stores.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود قیمت این معامله، مشتریان را از فروشگاه های دیگر دور کند
[ترجمه گوگل]انتظار می رود قیمت های معقول مشتریان را از فروشگاه های دیگر دور کنند

9. Try and entice the child to eat by offering small portions of their favourite food.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید کودک را به خوردن و خوردن غذاهای مورد علاقه خود جذب کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید کودک را با خوردن غذاهای مورد علاقه خود بخورید

10. Each member of the relay race needs to entice others to be on the team.
[ترجمه ترگمان]هر عضو از مسابقه دوی امدادی باید دیگران را جذب کند تا در تیم باشند
[ترجمه گوگل]هر عضو مسابقه رله نیاز به جلب دیگران در تیم دارد

11. This compelling true-life story will entice even reluctant readers.
[ترجمه ترگمان]این داستان زندگی واقعی، خوانندگان بی میل را اغوا می کند
[ترجمه گوگل]این داستان حقیقی حیرت انگیز خوانندگان غیرممکن را جذب خواهد کرد

12. Radical breaks on stamp duty are planned to entice house buyers into rundown areas.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی برای جلب خریداران خانه به مناطق آزاد برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]شکاف های رادیکال در کارهای تمبر، برنامه ریزی برای جلب خریداران خانه به مناطق رو به زوال است

13. Various preparations must be made to entice them.
[ترجمه ترگمان]تدارکات گوناگونی باید برای جلب آن ها صورت می گرفت
[ترجمه گوگل]باید آماده سازی های مختلف برای جذب آنها انجام شود

14. The company hopes to entice shareholders into agreeing to a merger.
[ترجمه ترگمان]این شرکت امیدوار است سهامداران را به موافقت با ادغام ترغیب کند
[ترجمه گوگل]این شرکت امیدوار است که سهامداران را به توافق برای ادغام جذب کند

15. Working parents can also try to entice grandparents to move nearby.
[ترجمه ترگمان]والدین کاری همچنین می توانند تلاش کنند تا پدربزرگ و مادربزرگ را اغوا کنند که در همان نزدیکی حرکت کنند
[ترجمه گوگل]والدین کار می توانند سعی کنند که پدربزرگ و مادربزرگ خود را به حرکت در کنار هم بکشند

The police enticed him into the house and then arrested him.

پلیس او را فریفت و به داخل خانه کشید و سپس بازداشتش کرد.


in order to entice more customers

برای جلب مشتریان بیشتر


پیشنهاد کاربران

Place enticement/enticements in one’s path

وسوسه کردن
متقاعد کردن با پیشنهاد وسوسه انگیز

با پیشنهاد وسوسه انگیز ترغیب کردن
to lure or tempt someone by promising them something that they like. It is a little manipulative but in a fairly straightforward way. You always know it when someone is enticing you. If a company really wants to hire you, they will entice you with a good salary and generous benefits

ترغیب - تهییج

وسوسه کردن

مترادف seduce و temp
یعنی وسوه کردن - تحریک کردن - فریفتن - جلب کردن
Enticing از همین ریشه است

Can this entice you to come back to home and stay with me ?

البته entice وسوسه ای که به واسطه نشون دادن چیز جذابی باشه


کلمات دیگر: