کلمه جو
صفحه اصلی

figural


معنی : مجازی، دارای گوشه و کنایه، صورت وار، بطور تشبیه
معانی دیگر : (در نقاشی و غیره) دارای اشکال بدن انسان یا حیوان، تن آذین (شده)

انگلیسی به فارسی

دارای گوشه و کنایه، مجازی، صورت‌وار، به‌طور تشبیه


شکل ظاهری، دارای گوشه و کنایه، مجازی، صورت وار، بطور تشبیه


انگلیسی به انگلیسی

• being composed of figures, having figures

مترادف و متضاد

مجازی (صفت)
translative, allegorical, figurative, virtual, implicit, figural, tropologic, idiomatic

دارای گوشه و کنایه (صفت)
figural

صورت وار (صفت)
figural

بطور تشبیه (صفت)
figural

جملات نمونه

1. This shift to figural and postmodern films has also taken place in art cinema.
[ترجمه ترگمان]این تغییر به figural و فیلم های پست مدرن هم در سینمای هنری رخ داده است
[ترجمه گوگل]این تغییر به فیلم های شیک و پست مدرن نیز در سینمای هنری رخ داده است

2. The Congo people decorate their pipes with figural and geometric patterns.
[ترجمه ترگمان]مردم کنگو لوله خود را با الگوهای هندسی و هندسی تزئین می کنند
[ترجمه گوگل]مردم کنگو لوله های خود را با الگوهای شکل و هندسه تزئین می کنند

3. These are the figural representations contained in ancient wall painting.
[ترجمه ترگمان]اینها نمایش های figural هستند که در نقاشی دیواری باستانی وجود دارند
[ترجمه گوگل]این تصاویر نمایشی شیک در نقاشی دیواری باستانی است

4. What are the distinctions between figural and metric structures?
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین figural و سازه های متریک چیست؟
[ترجمه گوگل]تمایز بین سازه های شکل و متری چیست؟

5. Fu Boashi Hua HeHua ( Chinese Figural and Landscape Paintings ). Shanghai Cultural Publishing House, 195
[ترجمه ترگمان]فو Boashi هوا HeHua (نقاشی های چینی و نقاشی های منظره) خانه انتشارات فرهنگی شانگهای، ۱۹۵
[ترجمه گوگل]فو Boashi هوآ HeHua (نقاشی های چینی و نقاشی های چشم انداز) شانگهای انتشارات فرهنگی، 195

6. First, is a group of pavements with radial arrangements, often with much figural detail.
[ترجمه ترگمان]اول، گروهی از پیاده روهای با ترتیبات شعاعی، اغلب با جزئیات بیشتر
[ترجمه گوگل]اول، یک گروه از پیاده رو با تطابق شعاعی، اغلب با جزئیات شیک است

7. CHANGING TIME AND VARYING ART " - The changes of contemporary Chinese brush stroke figural paintings "
[ترجمه ترگمان]تغییر زمان و تغییر هنر \"- تغییرات در نقاشی های معاصر چینی نقاشی های figural\"
[ترجمه گوگل]تغییر زمان و نقاشی هنری '- تغییرات نقاشی های مصنوعی سکته قلبی معاصر چینی'

8. Two measures of cognitive instruments were employed, the Chinese Version of the Test of Nonverbal Intelligence and Torrance's Tests of Creative Thinking ( Figural B).
[ترجمه ترگمان]دو معیار از ابزارهای شناختی به کار گرفته شدند، نسخه چینی آزمون هوش کلامی و آزمون های Torrance (figural B)
[ترجمه گوگل]دو ابزار سنجش شناختی مورد استفاده قرار گرفت، نسخه چینی تست هوش غیروابسته و تست های تفکر خلاق تورانس (شکل B)

پیشنهاد کاربران

مجازی، تجسمی

داراى گوشه وکنایه ، مَجازى ، صورت وار، بطور تشبیه

figural ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: شکل تصویری
تعریف: هر شکلی که برگرفته از عناصر طبیعی باشد


کلمات دیگر: