کلمه جو
صفحه اصلی

catastrophic


معنی : مصیبت بار، فاجعه انگیز
معانی دیگر : مصیبت بار، فاجعه انگیز

انگلیسی به فارسی

مصیبت‌بار، فاجعه‌انگیز


انگلیسی به انگلیسی

• terrible, disastrous, calamitous
if something is catastrophic, it is extremely bad or serious, often causing great suffering or damage.

مترادف و متضاد

مصیبت بار (صفت)
baleful, catastrophic, calamitous

فاجعه انگیز (صفت)
catastrophic

جملات نمونه

1. His mother's untimely death had a catastrophic effect on him.
[ترجمه ترگمان]مرگ نابهنگام مادرش تاثیری فاجعه بار بر او داشت
[ترجمه گوگل]مرگ ناخودآگاه مادرش تأثیرات فاجعه بار بر او گذاشت

2. The water shortage in this country is potentially catastrophic.
[ترجمه ترگمان]کمبود آب در این کشور به طور بالقوه فاجعه آمیز است
[ترجمه گوگل]کمبود آب در این کشور به طور بالقوه فاجعه بار است

3. The failure of the talks could have catastrophic consequences .
[ترجمه ترگمان]شکست مذاکرات می تواند عواقب فاجعه بار داشته باشد
[ترجمه گوگل]شکست مذاکرات می تواند عواقب فاجعه بار داشته باشد

4. Relegation to the Third Division would prove catastrophic.
[ترجمه ترگمان]Relegation \"به\" واحد سوم \"یه فاجعه رو ثابت می کنه\"
[ترجمه گوگل]سقوط به بخش سوم، فاجعه آمیز خواهد بود

5. That way, if you have a catastrophic problem, you can restore your system to its previous state.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، اگر یک مشکل فاجعه بار داشته باشید، می توانید سیستم خود را به حالت قبلی خود برگردانید
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، اگر یک مشکل فاجعه بار دارید، می توانید سیستم خود را به حالت قبلی بازگردانید

6. Read in studio Conservation experts are warning of catastrophic longterm effects from the Shetland tanker disaster.
[ترجمه ترگمان]متخصصان حفاظت استودیو در مورد اثرات بلند مدت فاجعه تانکر شتلند هشدار می دهند
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیو کارشناسان حفاظت هشدار می دهند از اثرات فاجعه بار طولانی مدت از حادثه تانکر شتلند

7. It has stoked catastrophic business failures and contributed to increased unemployment.
[ترجمه ترگمان]این کشور شکست های تجاری فاجعه بار را تشدید کرده و به افزایش بیکاری کمک کرده است
[ترجمه گوگل]این باعث ناکامی های تجاری فاجعه آمیز شده است و باعث افزایش بیکاری شده است

8. Similarly, other professionals working in the field of catastrophic illness should have other interests that they are heavily invested in emotionally.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، متخصصان دیگری که در زمینه بیماری های فاجعه بار کار می کنند باید منافع دیگری داشته باشند که به شدت از لحاظ عاطفی سرمایه گذاری کنند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، متخصصین دیگری که در زمینه بیماری فاجعه بار کار می کنند، باید منافع دیگری نیز داشته باشند که به شدت به لحاظ احساسی سرمایه گذاری می کنند

9. During that time, it has suffered catastrophic labor problems and declining attendance.
[ترجمه ترگمان]در طی این مدت، این کشور متحمل مشکلات کاری فاجعه باری و کاهش حضور مردم شده است
[ترجمه گوگل]در طی آن زمان، مشکلات کار فاجعه بار و رفته رفته است

10. She too embarks on a lazy plot of catastrophic collapse, winding up confined in a local booby hatch.
[ترجمه ترگمان]او نیز با قطعه lazy از فروپاشی فاجعه بار را آغاز می کند و در یک دریچه مصنوعی محلی محصور شده است
[ترجمه گوگل]او همچنین بر روی یک طرح تلخ از فروپاشی فاجعه آمیز قرار میگیرد، که در مجاورت محاصره محلی قرار دارد

11. Most deaths are caused not by catastrophic accidents but by fouling from oil that is illegally but routinely discharged from ships.
[ترجمه ترگمان]اغلب این مرگ ها ناشی از حوادث فاجعه بار نیستند بلکه به واسطه رسوب دادن از روغنی که به طور غیرقانونی اما به طور معمول از کشتی ها تخلیه می شوند آلوده شده اند
[ترجمه گوگل]بیشترین مرگ و میر ناشی از حوادث فاجعه بار است، اما با ریزش از روغن غیرقانونی، اما به طور معمول از کشتی ها تخلیه می شود

12. Damage to farmland was catastrophic and main rail links were severed.
[ترجمه ترگمان]خسارت به زمین های کشاورزی فاجعه بار بود و پیوندهای ریلی اصلی قطع شده بود
[ترجمه گوگل]آسیب به زمین های کشاورزی فاجعه بار بود و خطوط راه آهن اصلی قطع شد

13. But in ecological terms, something catastrophic had occurred.
[ترجمه ترگمان]اما در شرایط اکولوژیکی، چیزی فاجعه بار رخ داده بود
[ترجمه گوگل]اما در شرایط اکولوژیکی، فاجعه بار اتفاق افتاد

14. The minister gave a warning that if war broke out, it would be catastrophic.
[ترجمه ترگمان]وزیر هشدار داد که اگر جنگ آغاز شود، فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه گوگل]وزیر هشدار داد که اگر جنگ آغاز شود، فاجعه بار خواهد بود

15. A tidal wave caused by the earthquake hit the coast causing catastrophic damage.
[ترجمه ترگمان]موج جذر و مد ناشی از زلزله به ساحل برخورد کرد و باعث خسارت فاجعه باری شد
[ترجمه گوگل]موج ناگهانی ناشی از زلزله به ساحل منجر به آسیب فاجعه بار شد

پیشنهاد کاربران

کمرشکن

اتفاق مصیبت وار

Terrible, causing severe damage or harm

وخیم؛ با شدت و پی آمد بالا

شدیداً ناموفق و شکست خورده

فاجعه بار


catastrophic drop افت فاجعه بار ، افت شدید

disastrous

فاجعه آمیز، فاجعه بار


کلمات دیگر: