کلمه جو
صفحه اصلی

enfold


معنی : در اغوش گرفتن، در لفافه پیچیدن، پیچیدن، در بر گرفتن، با لفافه پوشاندن
معانی دیگر : (در چند لایه) پیچیدن، دور (چیزی را) گرفتن، احاطه کردن، در آغوش گرفتن

انگلیسی به فارسی

پیچیدن، در لفافه پیچیدن، با لفافه پوشاندن، دربرگرفتن، در آغوش گرفتن


غرق شدن، در لفافه پیچیدن، پیچیدن، با لفافه پوشاندن، در اغوش گرفتن، در بر گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enfolds, enfolding, enfolded
مشتقات: enfoldment (n.)
(1) تعریف: to place within a covering; envelop.
مشابه: envelop, roll, wrap

(2) تعریف: to surround with or as though with one's arms; hug; embrace.
مشابه: embrace, envelop, fold, wrap

• envelope, wrap up; surround; embrace, hug (also infold)
if you enfold something in your hand or in your arms, you put your hand or arms around it; a literary word.
if something enfolds you, it surrounds you; a literary word.

مترادف و متضاد

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

در لفافه پیچیدن (فعل)
cloak, enfold

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

در بر گرفتن (فعل)
embrace, snuggle, encompass, twine, enclasp, enfold, infold

با لفافه پوشاندن (فعل)
enfold

embrace, hug


Synonyms: bear hug, cinch, clasp, clinch, clutch, cover, drape, encase, enclose, encompass, enshroud, envelop, envelope, enwrap, fold, girdle, grab, hold, invest, press, shroud, squeeze, surround, swathe, veil, wrap, wrap up


Antonyms: let go


جملات نمونه

1. her arms reached out to enfold the child
دستانش را دراز کرد تا کودک را در آغوش بگیرد.

2. the tense atmosphere that seemed to enfold her
محیط پر تنشی که ظاهرا او را احاطه کرده بود

3. The wizard screamed as the darkness enfolded him.
[ترجمه ترگمان]وقتی تاریکی او را در خود گرفت، جادوگر جیغ کشید
[ترجمه گوگل]جادوگر فریاد می زد چون تاریکی او را محاصره کرد

4. She wished to enfold him in the warmth of her love.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست او را در گرمای عشق خود رها کند
[ترجمه گوگل]او آرزو کرد که او را در گرمای عشقش قرار دهد

5. Aurora felt the opium haze enfold her.
[ترجمه ترگمان]اورورا احساس می کرد که غبار تریاک او را فرا می گیرد
[ترجمه گوگل]آئورورا احساس می کرد که مهبل تریاک او را درگیر کرده است

6. He enfolded her in his arms.
[ترجمه ترگمان]او را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او را در آغوش گرفتار کرد

7. She lay quietly, enfolded in his arms.
[ترجمه ترگمان]آرام دراز کشید و در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او بی سر و صدا گذاشته، در آغوش خود غرق شده است

8. The mother was enfolding her baby in her arms.
[ترجمه ترگمان]مادر طفل او را در آغوش گرفته بود
[ترجمه گوگل]مادر مادرش را در آغوش گرفت

9. He enfolded the child in an affectionate embrace.
[ترجمه ترگمان]او بچه را در آغوش کشید و در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او کودک را در آغوش مهربان قرار داد

10. What happened is enfolded in mystery.
[ترجمه ترگمان]چیزی که اتفاق افتاد در یک مکان مرموز در گرفت
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی افتاده است در رمز و راز

11. The material of the skirt had been enfolded to form a loose, graceful drape.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که دامن دامنش را باز کرده بود، دور دامنش را جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]ماده ی دامن به شکل یک پارچه ی شاد و زیبا ساخته شده است

12. The summit was enfolded in a circle of white cloud.
[ترجمه ترگمان]این نشست در میان ابری از ابره ای سفید به پایان رسید
[ترجمه گوگل]این اجلاس در یک دایره ابر سفید قرار داشت

13. She enfolded the child in her arms.
[ترجمه ترگمان]کودک را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او کودک را در آغوش او گرفت

14. Thack came up behind him, enfolding him in his arms.
[ترجمه ترگمان]Thack پشت سر او آمد و او را در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]دلم برات تنگ شده، پشت سرش افتادم

15. He reached out to enfold her in his arms.
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد تا او را در آغوش بگیرد
[ترجمه گوگل]او دستش را در آغوش گرفت

An old book enfolded in a yellowed sheet of paper.

کتاب کهنه‌ای که در کاغذ رنگ و رو رفته‌ای پیچیده شده بود.


the tense atmosphere that seemed to enfold her

محیط پرتنشی که در ظاهر او را احاطه کرده بود


Her arms reached out to enfold the child.

دستانش را دراز کرد تا کودک را در آغوش بگیرد.



کلمات دیگر: