کلمه جو
صفحه اصلی

glisten


معنی : پرتلالوء، جسته جسته برق زدن، ساطع شدن، برق زدن، درخشیدن
معانی دیگر : (در مورد سطوح صیقل شده یا خیس) برق زدن، باز تابیدن

انگلیسی به فارسی

درخشیدن، برق زدن، جسته جسته برق زدن


بلعیدن، پرتلالوء، جسته جسته برق زدن، برق زدن، درخشیدن، ساطع شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glistens, glistening, glistened
• : تعریف: to shine with reflected light, sometimes sparkling and sometimes softly lustrous.
مترادف: glitter, shine, sparkle
مشابه: coruscate, glimmer, glint, glow, shimmer, twinkle

- The tinsel glistened on the Christmas tree.
[ترجمه ترگمان] The روی درخت کریسمس می درخشید
[ترجمه گوگل] انگل در درخت کریسمس براق است
اسم ( noun )
مشتقات: glisteningly (adv.)
• : تعریف: a sparkle or sheen.
مترادف: sheen, sparkle
مشابه: flicker, glimmer, glint, glitter, glow, luster, shimmer, shine, twinkle

- Our eyes were dazzled by the glisten of the snow.
[ترجمه ترگمان] چشمه ای ما از درخشش برف خیره شده بود
[ترجمه گوگل] چشمان ما براق از برف خیره شد

• glitter, sparkle, shine
glitter, sparkle, shine
if something glistens, it shines, because it is smooth, wet, or oily.

مترادف و متضاد

shimmer


Synonyms: coruscate, flash, flicker, glance, glare, gleam, glimmer, glint, glister, glitter, glow, scintillate, shine, sparkle, twinkle


پرتلالوء (اسم)
shine, glisten, glare

جسته جسته برق زدن (فعل)
glisten

ساطع شدن (فعل)
glisten, glitter, glister, scintillate

برق زدن (فعل)
light, wink, ray, luster, flash, coruscate, glisten, glitter, fulgurate, glister, scintillate

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

جملات نمونه

1. Hadn't it seemed to glisten like a skinned tomato?
[ترجمه ترگمان]آیا چنین به نظر نمی رسید که چیزی شبیه به یک گوجه فرنگی پوست باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا آن را به نظر می رسید مانند یک گوجه فرنگی پوشیده از خواب بیدار؟

2. As he hung the pants, he saw something glisten on top of the sweat-beaded toilet tank.
[ترجمه ترگمان]وقتی شلوارش را اویزان کرد، چیزی درخشید، روی مخزن توالت منجوق دوزی شده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که شلوار را آویزان کرد، چیزی را در بالای مخزن توالت عرق عرق دید

3. Glisten breastpin, no matter you fasten it on collar or hair, can have the effect that make the finishing point.
[ترجمه ترگمان]glisten breastpin، مهم نیست که آن را به یقه یا مو ببندی، می توانی تاثیر را به آخر برسانی
[ترجمه گوگل]شیرینی شیرین، بدون توجه به اینکه آن را روی یقه یا موی خود قرار دهید، می تواند تاثیری باشد که نقطه پایان را ایجاد می کند

4. The tree tops glisten and children, Listen to the sleigh - bells in the snow.
[ترجمه ترگمان]درختان برق می زنند و بچه ها، به زنگوله سورتمه در برف گوش کنید
[ترجمه گوگل]درختان براق و کودکان، گوش دادن به سورتمه - زنگ در برف

5. I watched the moonlight glisten on the waters of Laguna Beach.
[ترجمه ترگمان]من درخشش مهتاب را بر آب های ساحل Laguna تماشا کردم
[ترجمه گوگل]من ماه خورشید را در آبهای Laguna Beach تماشا کردم

6. Her eyes began to glisten, and her lids to twinkle.
[ترجمه ترگمان]برقی زد و پلک هایش شروع به چشمک زدن کرد
[ترجمه گوگل]چشمش شروع به خیره شدن کرد و سرش را به زانو زد

7. Dewdrops sparkle [ glisten ] in the morning sun.
[ترجمه ترگمان]درخشش نور خورشید در آفتاب صبحگاهی برق می زند
[ترجمه گوگل]خورشید صبح زود درخشنده است

8. Why does my hair glisten a shiny silver?
[ترجمه ترگمان]چرا موهای من برق می زند؟
[ترجمه گوگل]چرا موهای من یک نقره ای براق می پوشند؟

9. The glisten glazes possess glistening effect only when they are applied on a proper under - glaze.
[ترجمه ترگمان]درخشش درخشش برقی تنها زمانی که بر روی یک لعاب زیر لعاب به کار می رود، دارای اثر درخشان است
[ترجمه گوگل]لعاب های نازک دارای اثر درخشان تنها زمانی که آنها در یک لعاب مناسب استفاده می شود

10. Due to its profound themes and delicate design, Break Down looks like a "monocle", in whose "glisten" readers can see various phenomena and catch abundant meanings.
[ترجمه ترگمان]به خاطر مضامین عمیق و طراحی ظریف آن، تفکیک پایین مانند یک \"عینک تک چشمی\" است، که خوانندگان \"درخشش\" آن ها می تواند پدیده های مختلف را ببیند و معانی فراوان داشته باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به تم های عمیق و طراحی ظریف آن، Break Down به نظر می رسد که یک 'تک نفره' است که خوانندگان 'گریز' می توانند پدیده های مختلف را ببینند و معانی فراوان را بدست آورند

11. Where the tree tops glisten and children listen to hear sleigh bell in the snow.
[ترجمه ترگمان]در آنجا درختان برق می زنند و بچه ها به شنیدن صدای سورتمه در برف گوش می دهند
[ترجمه گوگل]جایی که درختان درخشان می شکنند و کودکان گوش می دهند که زنگ های سانی را در برف بشنوند

12. The leaves glisten with dew.
[ترجمه ترگمان]برگ ها برق می زدند
[ترجمه گوگل]برگ با گل شبنم خیره می شود

13. They were grey with dimness and moisture, and seemed to glisten like snails.
[ترجمه ترگمان]آن ها در تاریکی و رطوبت خاکستری بودند و به نظر می رسید که چیزی شبیه به حلزون دارند
[ترجمه گوگل]آنها خاکستری با نور کم و رطوبت داشتند و به نظر می رسید مثل حلزون های شیرین هستند

14. You are yellow, you are red, you are golden Yours is the color of gold; you glisten like gold.
[ترجمه ترگمان]تو زرد، تو سرخ هستی، تو طلایی و طلایی، مثل طلا برق می زنی
[ترجمه گوگل]تو زرد هستی، قرمز هستی، تو طلایی هستی، رنگ طلایی است؛ مثل گل طلایی می شوی

Her oiled face glistened under the sunlight.

صوت چربش زیر نور خورشید برق می‌زد.


پیشنهاد کاربران

درخشان بودن و برق زدن ( سطح خیس یا روغنی )


کلمات دیگر: