کلمه جو
صفحه اصلی

dependable


معنی : قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، توکل پذیر
معانی دیگر : اوستام پذیر

انگلیسی به فارسی

قابل‌اعتماد، توکل‌پذیر


( trustworthy =) قابل‌اطمینان، مورد‌اعتماد


قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، توکل پذیر


انگلیسی به انگلیسی

• can be depended upon, reliable, trustworthy
if someone or something is dependable, you know that they will always act consistently or do what you need or expect them to do.

مترادف و متضاد

قابل اعتماد (صفت)
authentic, reliable, trustworthy, trusty, dependable, trig, calculable

قابل اطمینان (صفت)
solid, reliable, trustworthy, dependable, reputable

مورد اعتماد (صفت)
trustworthy, dependable

توکل پذیر (صفت)
dependable

reliable, responsible


Synonyms: always there, carrying the load, certain, constant, faithful, good as one’s word, loyal, rocklike, secure, stable, staunch, steadfast, steady, sturdy, sure, to be counted on, tried, tried-and-true, true, trustworthy, trusty, unfailing


Antonyms: dishonest, irresponsible, uncertain, undependable, unreliable, unsteady, unsure


جملات نمونه

1. he is not dependable
کار او اعتباری ندارد،به او نمی شود متکی بود.

2. this mechanic's work is dependable
کار این مکانیک قابل اطمینان است.

3. I need someone dependable to look after the children while I'm at work.
[ترجمه ترگمان]به یک نفر احتیاج دارم تا وقتی سر کار هستم مراقب بچه ها باشم
[ترجمه گوگل]در حالی که من در محل کار هستم، من نیاز به کسی دارم که بتواند به فرزندانش نگاه کند

4. She is loyal and totally dependable.
[ترجمه ترگمان]اون وفادار و کاملا قابل اطمینان هستش
[ترجمه گوگل]او وفادار و کاملا قابل اعتماد است

5. I find him very dependable.
[ترجمه ترگمان]من اون رو خیلی قابل اعتماد پیدا می کنم
[ترجمه گوگل]من او را بسیار قابل اعتماد پیدا می کنم

6. He's established himself as a dependable source of information.
[ترجمه مرضیه] او خود را به عنوان منبع موثق اطلاعات تثبیت کرد
[ترجمه ترگمان]او خودش را منبع قابل اعتماد اطلاعات می داند
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک منبع قابل اعتماد از اطلاعات تاسیس کرد

7. He was a good friend, a dependable companion.
[ترجمه ترگمان]او دوست خوبی بود، یک رفیق قابل اعتماد
[ترجمه گوگل]او یک دوست خوب بود، همراهی قابل اعتماد

8. There does not seem to be any other dependable way to do it, throughout an entire population over time.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که هیچ روش قابل اعتماد دیگری برای انجام این کار وجود داشته باشد، در کل جمعیت در طول زمان
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هیچ راهی قابل اعتماد دیگری برای انجام آن، در طول یک کل جمعیت در طول زمان وجود ندارد

9. Equipped with floats, these dependable aircraft proved to be the lifeblood of the community.
[ترجمه ترگمان]این هواپیماهای قابل اعتماد که به شناور شدن مجهز بودند، نیروی حیاتی جامعه بودند
[ترجمه گوگل]این هواپیماهای قابل اعتماد مجهز به شناورها، نیروی حیاتی جامعه هستند

10. After years of inconsistency, he has suddenly become dependable, recording 14 double-doubles in the 21 games before Thursday night.
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها ناسازگاری، او ناگهان قابل اعتماد شد و ۱۴ بار قبل از پنجشنبه شب ۱۴ بار دوبل کرد
[ترجمه گوگل]پس از سال ها ناسازگاری، او به طور ناگهانی تبدیل به قابل اعتماد شد، ضبط 14 دو برابر doubles در 21 بازی قبل از پنجشنبه شب

11. Ted was a sturdy and dependable full-back who could be relied upon to play on either flank.
[ترجمه ترگمان]تد آدم قوی و قابل اعتمادی بود که می توانست به دو جناح تکیه کند
[ترجمه گوگل]تد یک جام حذفی و قابل اعتماد بود که می توانست روی هر دو طرف بازی کند

12. In a developed country that system is generally dependable.
[ترجمه ترگمان]در کشوری توسعه یافته این سیستم به طور کلی قابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]در یک کشور توسعه یافته این سیستم به طور کلی قابل اعتماد است

13. He gained a reputation as an eccentric but dependable officer of unquenchable high spirits.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک افسر غیر معمولی اما قابل اعتماد، شهرتی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او شهرت خود را به عنوان یک افسر بی حد و مرزی و قابل اعتماد از ارواح ناپایدار بی نظیر بدست آورده است

14. Only the woman has a dependable and easily identifiable connection to the child-a tie on which society can rely.
[ترجمه ترگمان]تنها یک زن دارای یک ارتباط قابل اعتماد و قابل تشخیصی با کودک است - پیوندی که جامعه می تواند بر آن تکیه کند
[ترجمه گوگل]فقط زن دارای یک اتصال قابل اعتماد و به راحتی قابل تشخیص با کودک است - یک کراوات که بر اساس آن جامعه می تواند تکیه کند

15. Our work-force are completely dependable.
[ترجمه ترگمان]نیروی کار ما کاملا قابل اعتماد است
[ترجمه گوگل]نیروی کار ما کاملا قابل اعتماد است

This mechanic's work is dependable.

کار این مکانیک قابل‌اطمینان است.


He is not dependable.

کار او اعتباری ندارد، به او نمی‌شود متکی بود.


The dependability of this car for a long trip is questionable.

قابل‌اعتماد بودن این اتومبیل برای یک سفر طولانی تردیدآمیز است.


پیشنهاد کاربران

Reliable

مطمئن

dependable ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اتکاپذیر
تعریف: ویژگی سامانه‏ای که دارای اتکاپذیری است


کلمات دیگر: