کلمه جو
صفحه اصلی

hereabout


معنی : در همین نزدیکی ها، در این حدود، در این حوالی
معانی دیگر : در این اطراف، در این حدود (hereabouts هم می گویند)، درهمین نزدیکی ها
hereabout(s)
دراین حوالى، دراین نزدیکیها

انگلیسی به فارسی

درهمین نزدیکی ها، دراین حدود، در این حوالی


اینجا، در همین نزدیکی ها، در این حدود، در این حوالی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
مشتقات: hereabouts (adv.)
• : تعریف: in this area or vicinity; around, about, or near here.

• near this place, somewhere in this vicinity

مترادف و متضاد

در همین نزدیکی ها (قید)
hereabout

در این حدود (قید)
hereabout

در این حوالی (قید)
hereabout

جملات نمونه

1. The fields hereabout are fertile.
[ترجمه ترگمان]این نواحی hereabout هستند
[ترجمه گوگل]زمینه هایی که در اینجا وجود دارد، بارور هستند

2. The nursery is somewhere hereabout.
[ترجمه ترگمان]در این حوالی، اتاق بچه یک جای دیگر است
[ترجمه گوگل]مهد کودک جایی است که در آن قرار دارد

3. I confess I can see no curtains hereabout that answer their description.
[ترجمه ترگمان]باید اعتراف کنم که در این حوالی هم نمی توانم پرده را ببینم
[ترجمه گوگل]من اعتراف می کنم نمی توانم پرده هایی را پیدا کنم که به شرح آنها پاسخ دهند

4. You shall see my gardens hereabout.
[ترجمه ترگمان]این طرف ها باغ های من را خواهید دید
[ترجمه گوگل]شما باغ های من را در اینجا ببینید

5. Do you know if hereabout have preferable refectory for Western - style food.
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید hereabout برای غذاهای سبک غربی به سفره خانه ارجحیت دارد یا نه
[ترجمه گوگل]آیا می دانید اگر در این محل غذاهای گیاهی غربی ترجیح می دهید؟

6. Mind your bicycles so as not to be stolen by the thieves hereabout.
[ترجمه ترگمان]این طرف ها نیست که bicycles را بدزدند
[ترجمه گوگل]ذهن خود را به دوچرخه سواری کنید تا دزدان اطراف آن سرقت نشوند

I lost my purse hereabouts.

کیف پولم را همین جاها گم کردم.



کلمات دیگر: