کلمه جو
صفحه اصلی

deploy


معنی : گسترش، بحالت صف دراوردن، قرار دادن قشون، گسترش یافتن
معانی دیگر : (ارتش) آرایش نظامی دادن، رزم آرایی کردن، (قشون را) گستردن، صف آرایی کردن یا شدن، مستقر کردن یا شدن، جایگیر شدن یا کردن، (مجازی) جایگزین کردن یا شدن، جبهه، قراردادن قشون
deploy(ment)
تفرقه

انگلیسی به فارسی

گسترش، جبهه، گسترش یافتن، به‌حالت صف درآوردن، قراردادن قشون


اعزام، گسترش، گسترش یافتن، بحالت صف دراوردن، قرار دادن قشون


انگلیسی به انگلیسی

• be spread out or arranged strategically (of troops, etc.); spread out; move into a position of readiness
to deploy troops or resources means to organize or position them so that they are ready for immediate action.

مترادف و متضاد

گسترش (اسم)
extension, spread, propagation, expanse, deploy, deployment

به حالت صاف دراوردن (فعل)
deploy

قرار دادن قشون (فعل)
deploy

گسترش یافتن (فعل)
spread, circumfuse, outspread, deploy

redistribute, station troops or weapons


Synonyms: arrange, display, dispose, expand, extend, fan out, form front, open, position, put out patrol, set out, set up, spread out, take battle stations, unfold, use, utilize


Antonyms: not use, withhold


جملات نمونه

1. The infantry began to deploy at dawn.
[ترجمه ب. ج.] پیاده نظام سپیده دم گسیل شد.
[ترجمه ترگمان]پیاده نظام سپیده دم شروع به حرکت کرد
[ترجمه گوگل]پیاده نظام در خورشید شروع به کار کرد

2. The general ordered his men to deploy in order to meet the offensive of the enemy.
[ترجمه فواد بهشتی] ژنرال به مردانش دستور داد تا برای مقابله با تهاجم دشمن اعزام شوند
[ترجمه ترگمان]ژنرال به سربازان خود دستور داد تا برای مقابله با حمله دشمن مستقر شوند
[ترجمه گوگل]عموم به مردانش دستور داد تا برای مقابله با تهاجم دشمن اعزام شوند

3. The military commanders won't deploy their land forces until they're satisfied that the air attacks have done their job.
[ترجمه ترگمان]فرماندهان نظامی نیروهای زمینی خود را تا زمانی که مطمئن شوند حملات هوایی کارشان را انجام داده اند، مستقر نخواهند کرد
[ترجمه گوگل]فرماندهان نظامی نیروهای زمینی خود را تا زمانی که متوجه شده اند که حملات هوائی شغل خود را انجام داده اند، تحویل نمی دهند

4. My job doesn't really allow me fully to deploy my skills/talents.
[ترجمه سعيد مددي حقيقي] شغلم به من اجازه نمی دهد تا از استعدادها/مهارتهای خودم کاملا بهره برداری کنم
[ترجمه ترگمان]شغل من به طور کامل به من اجازه نمی دهد که مهارت ها \/ استعدادها را به طور کامل مستقر کنم
[ترجمه گوگل]شغل من واقعا به من اجازه نمی دهد به طور کامل به استقرار مهارت ها / استعدادها

5. The decision has been made to deploy extra troops/more powerful weapons.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم برای استقرار نیروهای نظامی بیشتر \/ سلاح های قدرتمند ساخته شده است
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفته شده است که نیروهای اضافی / سلاح های قدرتمند بیشتری را بکارند

6. It would take until 2007 to deploy 50 interceptors-about half the number the Clinton administration originally planned for that date.
[ترجمه ترگمان]این کار تا سال ۲۰۰۷ طول خواهد کشید تا ۵۰ interceptors - تقریبا نیمی از تعداد کلینتون که در اصل برای آن قرار برنامه ریزی شده بود را مستقر کند
[ترجمه گوگل]تا سال 2007 تا سال 2007، 50 رهگیر را به راه انداخته است - حدود نیمی از کلینتون، که در ابتدا برای آن تاریخ برنامه ریزی شده بود، قرار دارد

7. Moreover, they were forced to deploy an army for both attack and defense.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آن ها مجبور به استقرار ارتش برای هر دو حمله و دفاع بودند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها مجبور به ارتش برای حمله و دفاع بودند

8. Senior Marine Corps officers were preparing to deploy to the Gulf.
[ترجمه ترگمان]افسران ارشد نیروهای دریایی در حال آماده شدن برای استقرار در خلیج بودند
[ترجمه گوگل]مأموران سپاه قدس در حال آماده شدن برای استقرار در خلیج فارس بودند

9. What specific approaches will you use to deploy help and reinforcement just in time?
[ترجمه ترگمان]چه رویکردهای خاصی برای استقرار کمک و تقویت درست در زمان استفاده خواهید کرد؟
[ترجمه گوگل]چه روش های خاصی برای به کارگیری کمک و تقویت در زمان مناسب استفاده می کنید؟

10. Nor did they continue to deploy the full panoply of radical techniques in moments of perceived social and political crisis.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به استقرار کامل کامل تکنیک های رادیکال در لحظات بحران اجتماعی و سیاسی، ادامه ندادند
[ترجمه گوگل]همچنان آنها را در لحظات بحران اجتماعی و سیاسی درک نکردند

11. It was time to deploy Dexter's tactic of unsubstantiated allegation.
[ترجمه ترگمان]وقت آن رسیده بود که این ادعای بی اساس را مطرح کند
[ترجمه گوگل]وقت آن است که تاکتیک دکستر را از ادعای ناعادلانه به کار ببندیم

12. The hand gunners deploy to one side of the halberdiers while the swordsmen deploy to the other.
[ترجمه ترگمان]در این میان توپچی ها به طرف یک طرف آن ها شلیک کردند و شمشیر زنان به طرف دیگر سربازان آمدند
[ترجمه گوگل]توپچی های دست در یک طرف هلبریدر ها در حالی که شمشیربازان به سوی دیگر می روند، مستقر می شوند

13. Sir John approved Mr Todd's plans to deploy the tasers as soon as pos sible.
[ترجمه ترگمان]سر جان نقشه اقای تاد را تایید کرد که هرچه زودتر از tasers خارج شود
[ترجمه گوگل]سر جان جان برنامه های آقای تاد را تائید کرد تا هرچه زودتر این کار را انجام دهد

14. C., will deploy a fuel cell-driven shuttle bus using methanol as a fuel.
[ترجمه ترگمان]C یک اتوبوس شاتل با استفاده از متانول به عنوان سوخت بکار خواهد برد
[ترجمه گوگل]C, یک اتوبوس شاتل با سوخت سلولی را با استفاده از متانول به عنوان یک سوخت به کار خواهد گرفت

The infantry was deployed on both sides of the hill.

پیاده‌نظام در دو سوی تپه موضع گرفته بود.


He had deployed his reporters along the hallways.

او خبرنگاران خود را در راهروها مستقر کرده بود.


پیشنهاد کاربران


1.
To arrange
To extend
To distribute
To place


2.
To bring into effective action
To use
To employ


آماده حرکت شدن

حمل و نقل


1. به کار گرفتن به شیوه موثر2. قشون کشی

به کار بردن و پیاده کردن ( اگر مثلا منظور مطلب یامکالمه باشد )

رشد کردن

فرستادن نیروی نظامی

Deploying or Deployment =
بهینه سازی
مصرف بهینه
بهینه کردن

deployed
تهیه و تدارک دیده شده، بسیج شده، آماده شده

قرار دادن deployed = قرار گرفته ، قرار داده شده
مستقر، استقرار داده شده

اعزام کردن ( نیروی نظامی )

در موضع قرار گرفتن ، مستقر شدن، آرایش تاکتیکی یافتن، استقرار یافتن.

deploy : به کار گرفتن
deployed : به کار رفتن

deploy: ( formal ) to use sth for a particular purpose یکی از معانی deploy
استفاده کردن ( که در رایتینگ بیشتر دیده میشود )

تنظیم شدن/کردن

گاهی در معنای به کار افتادن استفاده میشه
به طور مثال
The message has been deployed throughout the system
یعنی پیام ارسال شده و در سیستم شروع به حرکت کرده یا به عبارتی پیام به کار افتاده

1 ) TO USE SB OR STH
2 ) در حالت نظامی به معنی اماده باش بودن

اعزام کردن سرباز ها

to use something or someone, especially in an effective way
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/deploy
به کار گیری
استفاده


گسیل شدن، روانه کردن

۱ ) مستقر کردن، به کار گرفتن

The National Guard said it has deployed 7, 000 members from states across the country to provide support for Biden’s inauguration
۲ ) اعزام کردن سرباز ها ( نیروهای نظامی )

Soldiers in World War II were deployed for the entire war and could be in active service for 4 - 5 years

✔️جایگیر شدن یا کردن، ( مجازی ) جایگزین کردن یا شدن

“The appointment of Rob Malley may be a clear indication that the Biden administration is prioritizing a return to the J. C. P. O. A. over a policy of deploying American power to get a more compressive and permanent agreement, ” said Mark Dubowitz
NEW TORK TIMES@

✔️بکار بردن، استفاده کردن بصورت گسترده

[noun]
deployment
🔰The decline of renewable power prices is expected to continue, with accelerated 💥deployment💥 of renewables into grids

[verb]
🔰The cost of electrolysis technology has been declining as well, with design improvements for higher efficiency. Improved alkaline units are being 💥deployed💥 even while buyers are turning increasingly to higher efficiency proton exchange membrane ( PEM ) electrolysers

بکاربردن چیزی برای ا هداف خاص بویژه ایده ها ، بحث و مشاجرات و غیره. . . این کلمه بااین معنی رسمی می باشد.

استفاده کردن . فرستادن

deploy:
پخش کردن
انتشار دادن
ارسال گسترده

to deploy questionnaires via the Internet
ارسال ( انتشار و پخش کردن ) پرسشنامه ها از طریق اینترنت

موضع گرفتن،


کلمات دیگر: