1. incarnate clover
شبدر قرمز
2. an incarnate spirit
روح تناور
3. evil incarnate
بدی تن مند (متجسم)
4. to incarnate political ideas in governmental organizations
متجلی کردن اندیشه های سیاسی در قالب سازمان های دولتی
5. to incarnate the frontier spirit
نماد روح مرزنشینی بودن
6. One survivor described his torturers as devils incarnate.
[ترجمه ترگمان]یکی از بازماندگان شکنجه او را به عنوان devils مجسم کرد
[ترجمه گوگل]یکی از بازماندگان شکنجه خود را به عنوان شیاطین تجسم فرموده است
7. That enemy officer is a devil incarnate / an incarnate fiend.
[ترجمه ترگمان]این افسر دشمن شیطان مجسم است
[ترجمه گوگل]این افسر دشمن یک تجسم شیطان / یک عادت تجسمی است
8. The media cast him as the devil incarnate .
[ترجمه ترگمان] رسانه ها اون رو به عنوان شیطان مجسم کردن
[ترجمه گوگل]رسانه ها او را به عنوان شیطان ادای احترام کرد
9. The leader seemed the devil incarnate.
[ترجمه ترگمان]رهبر به نظر شیطان مجسم است
[ترجمه گوگل]رهبر به نظر می رسید که شیطان تصور می شد
10. Then you must incarnate what others incarnate.
[ترجمه ترگمان]پس تو هم باید مجسم کنی که دیگران چگونه مجسم می شوند
[ترجمه گوگل]سپس شما باید تجسم آنچه دیگران تجسم است
11. My aunt is generosity incarnate.
[ترجمه ترگمان] خاله ام یه آدم سخاوتمندی - ه
[ترجمه گوگل]عمه من، تجسم سخاوتمندانه است
12. Queen was happiness incarnate.
[ترجمه ترگمان]ملکه، مظهر خوشبختی بود
[ترجمه گوگل]ملکه خوشبخت بود
13. Was the future of the Rabari incarnate in this young man?
[ترجمه ترگمان]آیا آینده of در این جوان مجسم می شد؟
[ترجمه گوگل]آیندۀ تجسم ربانی در این مرد جوان بود؟
14. Some people think he was the devil incarnate; others think he was a great social critic.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم فکر می کنند که او شیطان است و دیگران فکر می کنند که او یک منتقد اجتماعی بزرگ است
[ترجمه گوگل]بعضی ها فکر می کنند که او مجسمه شیطان است؛ دیگران فکر می کنند او یک منتقد بزرگ اجتماعی بود
15. Truly great leaders such as Oppenheimer seem to incarnate the dream and become one with it.
[ترجمه ترگمان]حقیقتا رهبران بزرگ مانند (اوپنهایمر)به نظر می رسد که این رویا را مجسم می کنند و تبدیل به یکی از آن ها می شوند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رهبران واقعا بزرگ مانند اوپنهایمر به خوابیدن روی آورده و تبدیل به یکی با آن شوند
16. The process of brand creation need incarnate in each project construction process.
[ترجمه ترگمان]فرآیند ایجاد برند نیازمند یک فرآیند ساخت پروژه است
[ترجمه گوگل]فرایند ایجاد نام تجاری نیاز به تجسم در هر فرایند ساخت و ساز پروژه است
17. Red Nations peoples were incarnate upon this land and refused to provide this mineral unto Atlantean governance for any price .
[ترجمه ترگمان]ملت های سازمان ملل متحد در این سرزمین مجسم شدند و از تامین این مواد معدنی برای هر قیمتی دریغ ورزیدند
[ترجمه گوگل]ملت های سرخپوست به این سرزمین تجسم یافتند و از ارائه این مواد معدنی به حکومت آتلانتیک برای هر قیمت اجتناب کردند