کلمه جو
صفحه اصلی

enshrine


معنی : تقدیس کردن، در زیارتگاه گذاشتن، ضریح ساختن
معانی دیگر : (مجازی) تجلیل کردن، بزرگ داشتن، ارج نهادن، در داخل ضریح (یا زیارتگاه) قرار دادن، ضریح ساختن مج مقدس وگرامی داشتن

انگلیسی به فارسی

در زیارتگاه گذاشتن، تقدیس کردن، ضریح ساختن (مج) مقدس و گرامی داشتن


ضبط، در زیارتگاه گذاشتن، تقدیس کردن، ضریح ساختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enshrines, enshrining, enshrined
مشتقات: enshrinement (n.)
(1) تعریف: to put in or as if in a place reserved for holy objects.

(2) تعریف: to treat as if holy; cherish.

• make sacred; enclose in or as if in a shrine

مترادف و متضاد

تقدیس کردن (فعل)
consecrate, celebrate, bless, sain, edify, hallow, enshrine, sanctify

در زیارتگاه گذاشتن (فعل)
enshrine

ضریح ساختن (فعل)
enshrine

hold as sacred


Synonyms: apotheosize, bless, cherish, consecrate, dedicate, embalm, exalt, hallow, idolize, preserve, revere, sanctify, treasure


Antonyms: defile, desecrate, disrespect


جملات نمونه

1. His new relationship with Germany is enshrined in a new non-aggression treaty.
[ترجمه ترگمان]رابطه جدید او با آلمان در یک معاهده عدم تعرض جدید مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]رابطه جدید او با آلمان در یک معاهده غیر تجاوز جدید تثبیت شده است

2. A fragment of the Cross is enshrined in the cathedral.
[ترجمه ترگمان]قطعه ای از صلیب در کلیسای جامع محفوظ است
[ترجمه گوگل]قطعه ای از صلیب در کلیسای جامع تثبیت شده است

3. The concept of individual liberty is enshrined in the constitution.
[ترجمه ترگمان]مفهوم آزادی فردی در قانون اساسی محفوظ است
[ترجمه گوگل]مفهوم آزادی فردی در قانون اساسی تثبیت شده است

4. A lot of memories are enshrined in this photograph album.
[ترجمه ترگمان]خاطرات زیادی در این آلبوم عکس حفظ شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خاطرات در این آلبوم عکس تثبیت شده است

5. Her love for him is enshrined forever in her poetry.
[ترجمه ترگمان]عشق او برای او تا ابد در شعر اوست
[ترجمه گوگل]عشق او برای او برای همیشه در شعر او تثبیت شده است

6. These rights are enshrined in the country's constitution.
[ترجمه ترگمان]این حقوق در قانون اساسی کشور حفظ شده است
[ترجمه گوگل]این حقوق در قانون اساسی کشور تعریف شده است

7. The apartheid system which enshrined racism in law still existed.
[ترجمه ترگمان]نظام آپارتاید که نژادپرستی را در قانون حفظ کرده است هنوز وجود دارد
[ترجمه گوگل]سیستم آپارتاید که نژادپرستی را در قانون تثبیت کرد هنوز وجود داشت

8. These important rights are enshrined in the constitution.
[ترجمه ترگمان]این حقوق مهم در قانون اساسی محترم شمرده می شوند
[ترجمه گوگل]این حقوق مهم در قانون اساسی تثبیت شده است

9. The constitution enshrines the basic rights of all citizens.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی حقوق اساسی همه شهروندان را گرامی داشت
[ترجمه گوگل]قانون اساسی حقوق اساسی همه شهروندان را تضمین می کند

10. These principles are enshrined in the country's constitution.
[ترجمه ترگمان]این اصول در قانون اساسی کشور حفظ شده اند
[ترجمه گوگل]این اصول در قانون اساسی کشور تثبیت شده است

11. You really know you've made it when they enshrine you in the Rock 'n' Roll Hall of Fame.
[ترجمه ترگمان]شما واقعا می دانید که وقتی در تالار مشاهیر راک اند رول شما را گرامی می دارند این کار را انجام داده اید
[ترجمه گوگل]شما واقعا می دانید که شما آن را ساخته اند زمانی که آنها شما را در تالار راک سالن مشاهیر راک

12. The right of free speech is enshrined in the Constitution.
[ترجمه ترگمان]حق آزادی بیان در قانون اساسی محفوظ است
[ترجمه گوگل]حق آزادی بیان در قانون اساسی است

13. Memories of happier days were enshrined in my heart.
[ترجمه ترگمان]خاطرات روزه ای خوش در قلب من ثبت می شد
[ترجمه گوگل]خاطرات روزهای شادتر در قلب من تعریف شد

14. The right of freedom of speech is enshrined in law/in the constitution.
[ترجمه ترگمان]حق آزادی بیان در قانون \/ قانون اساسی محفوظ است
[ترجمه گوگل]حق آزادی بیان در قانون / قانون اساسی تثبیت شده است

Her name is enshrined in our memory.

نام او در خاطر ما عزیز است.


پیشنهاد کاربران

تثبیت
new treaty of friendship and cooperation, the treaty to enshrine the status of the cross - border worker

تکریم، گرامی داشتن

( مادۀ قانونی یا حق ) ارج گذاشتن، محترم شمردن، رسمی کردن، درج کردن

تجلی پیدا کردن

لحاظ شدن
Civil and political rights are enshrined in articles 3 to 21 of the Universal Declaration of Human Rights and in the ICCPR.
در اینجا به معنای لحاظ شده است

he rights and freedoms enshrined in 34 sections of the Charter include:
در اینجا به معنای مندرج در بخش 34 . . . .


کلمات دیگر: