کلمه جو
صفحه اصلی

deontology


معنی : علمالاخلاق، وظیفه شناسی، علم وظایف اخلاقی
معانی دیگر : (فلسفه - این اصل اخلاقی: ارزش هر عمل بستگی به تطابق آن با اصول و قوانین اخلاقی دارد نه با نتیجه ی آن) دانش فرایض اخلاقی، بایسته شناسی

انگلیسی به فارسی

علم‌الاخلاق، وظیفه‌شناسی، علم وظایف اخلاقی


دونولوژی، علمالاخلاق، وظیفه شناسی، علم وظایف اخلاقی


انگلیسی به انگلیسی

• ethics, study of the obligation to do good deeds

مترادف و متضاد

علم الاخلاق (اسم)
deontology

وظیفه شناسی (اسم)
loyalty, fealty, deontology

علم وظایف اخلاقی (اسم)
deontology

جملات نمونه

1. Utilitarian benefit's theory and deontology based upon rights give me enlightenment. This paper falls into four chapters.
[ترجمه ترگمان]نظریه منافع utilitarian و deontology مبتنی بر حقوق به من روشن گری را می دهد این مقاله به چهار بخش تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]تئوری سودمند سودمند و دینشناسی بر مبنای حقوق به من روشنگری می بخشد این مقاله به چهار فصل تقسیم می شود

2. In our country, deontology and teleology are opposite and have no deep wish to understand each other.
[ترجمه ترگمان]در کشور ما، \"deontology\" و \"علیت غایی\" مخالف هستند و تمایلی به درک یکدیگر ندارند
[ترجمه گوگل]در کشور ما، دونولوژی و تئولوژى مخالف هستند و هیچ تمایلی برای درک یکدیگر ندارند

3. In comparison, deontology is a highly principled ethic which does not concern itself directly with consequences.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه، deontology یک اخلاق بسیار اصولی است که به طور مستقیم با عواقب آن ارتباط ندارد
[ترجمه گوگل]در مقایسه، اخلاق زیست شناسی یک اخلاق بسیار اصولی است که به طور مستقیم با پیامدهای آن نگرش ندارد

4. Although Kant is the representative of deontology, his thoughts in fact includes plenty of thoughts of virtue ethics.
[ترجمه ترگمان]هر چند که کانت نماینده of است، افکار او در واقع شامل اندیشه های فراوانی از اخلاق فضیلت است
[ترجمه گوگل]اگرچه کانت نماینده دونولوژی است، اما افکار وی در واقع شامل بسیاری از اندیشه های اخلاق فضیلت است

5. Nowadays, there are three kinds of ethics: deontology, teleology and theory of enlightenment.
[ترجمه ترگمان]امروزه، سه نوع اخلاق وجود دارد: deontology، علیت غایی و نظریه روشن گری
[ترجمه گوگل]امروزه سه نوع اخلاق وجود دارد: دونولوژی، طلوع و تئوری روشنگری

6. Under the instruction of deontology, the goal of administrative responsibility is to realize the justice.
[ترجمه ترگمان]تحت دستور deontology، هدف مسیولیت اجرایی درک عدالت است
[ترجمه گوگل]طبق دستورالعمل دونشناسی، هدف مسئولیت اداری، تحقق عدالت است

7. This theory is necessary because Rawls's account of deontology and the notion of priority of the right over the good do not really deal with the problem of motivational priority.
[ترجمه ترگمان]این نظریه به این دلیل ضروری است که شرح Rawls و مفهوم اولویت در سمت راست، واقعا با مشکل اولویت انگیزشی همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]این نظریه ضروری است، زیرا رالز در مورد دونولوژی و مفهوم اولویت حق بر خیر واقعا با مشکل اولویت انگیزشی مواجه نیست

8. There are utilitarianism and deontology in our ethics tradition, and it is the basis of ethics construction .
[ترجمه ترگمان]در سنت اخلاقی ما utilitarianism و deontology وجود دارد و اساس ساختار اخلاقی است
[ترجمه گوگل]در سنت اخلاق ما سودآوری و ریاکاری وجود دارد و این اساس ساختار اخلاقی است

9. Therefore this article tries to analyse administrative responsibility by deontology.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این مقاله تلاش می کند تا مسوولیت اجرایی deontology را تحلیل کند
[ترجمه گوگل]بنابراین این مقاله تلاش می کند تا مسئولیت های اداری را از طریق دونولوژی بررسی کند

10. In chapter I make an introduction of the concept of the deontology, its development phases, detailed contents and Kantian"s deontology. "
[ترجمه ترگمان]در این فصل به معرفی مفهوم of، مراحل توسعه آن، محتوای دقیق و deontology کانت آشنا شدم \"
[ترجمه گوگل]در فصل اول، مقدمه ای از مفهوم دونشناسی، مراحل توسعه آن، مفاهیم دقیق و خرد شناسی کانتی معرفی می شود '

11. According to the circumstance of the act, utilitarianism and deontology can be integrated together in two modes, thus two frameworks for moral decision-making can be formed.
[ترجمه ترگمان]با توجه به شرایط عمل، utilitarianism و deontology می توانند در دو حالت ترکیب شوند، بنابراین دو قالب برای تصمیم گیری اخلاقی می تواند شکل بگیرد
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط این عمل، بهره برداری و دونولوژی می تواند در دو حالت یکپارچه شود، بنابراین می توان دو چارچوب تصمیم گیری اخلاقی شکل گرفت

12. It contains all theses secrets between individual and society, sense and sensibility, utilitarian and deontology, otherness and universality, experience and super-experience.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل تمام اسرار تزها بین فردی و جامعه، حس و حساسیت، کاربرد و عمومیت، دیگری بودن و عمومیت، تجربه و سوپر تجربه است
[ترجمه گوگل]این شامل تمام اسرار پایان نامه بین فرد و جامعه، حس و حساسیت، بهره بردارانه و خردمندانه، غیره و جهانی، تجربه و فوق العاده تجربه است

13. The theory of informed consent can be justified from two aspects of deontology and teleology.
[ترجمه ترگمان]نظریه رضایت آگاهانه را می توان از دو منظر of و علیت غایی توجیه کرد
[ترجمه گوگل]نظریه رضایت آگاهانه می تواند از دو جنبه از دونولوژی و طلوعی موجه باشد

14. The principle of universalization and principle of discourse ethics are souls of discourse ethics, completely showing its characteristics of deontology, cognition, universalism and formalism.
[ترجمه ترگمان]اصل of و اصل اخلاق گفتمان ارواح گفتمان گفتمان هستند که به طور کامل ویژگی های its، شناخت، universalism و فرمالیسم را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]اصل جهانی سازی و اصل اخلاق گفتمان، روح اخلاق گفتمان است، به طور کامل نشان دادن ویژگی های خود را از دونولوژی، شناخت، جهانی سازی و فرمالیزم

15. Generally speaking, moral decision-making is based on two ethical theories: utilitarianism and deontology.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی تصمیم گیری اخلاقی براساس دو نظریه اخلاقی است: utilitarianism و deontology
[ترجمه گوگل]به طور کلی، تصمیم گیری اخلاقی مبتنی بر دو نظریه اخلاقی است: بهره برداری و دونولوژی

پیشنهاد کاربران

وظیفه گروی

بایاشناسی


کلمات دیگر: