کلمه جو
صفحه اصلی

ennoble


معنی : تجلیل کردن، بلند کردن، شریف گردانیدن، شرافت دادن
معانی دیگر : شرافتمند کردن، بزرگ منش کردن، وارسته کردن، به رتبه ی اشرافیت رساندن، اشرافی کردن، والامقام کردن، ارجمند کردن

انگلیسی به فارسی

شریف گردانیدن، شرافت دادن، بلندکردن، تجلیل کردن


فراموشی، بلند کردن، تجلیل کردن، شریف گردانیدن، شرافت دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ennobles, ennobling, ennobled
مشتقات: ennoblingly (adv.), ennoblement (n.), ennobler (n.)
(1) تعریف: to make exalted in character, quality, or moral worth.
متضاد: demean

- He was ennobled through suffering.
[ترجمه ترگمان] او در رنج و عذاب بود
[ترجمه گوگل] او از طریق درد و رنج فراوان شد

(2) تعریف: to cause to become a member of the nobility.

• make noble, raise the level of excellence, refine; give someone a title of nobility
to ennoble someone or something means to make them more noble and dignified; a formal word.

مترادف و متضاد

Synonyms: exalt, dignify, praise


تجلیل کردن (فعل)
glorify, exalt, celebrate, ennoble

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

شریف گردانیدن (فعل)
ennoble

شرافت دادن (فعل)
ennoble

honor


جملات نمونه

1. It is not true suffering ennobles the character; happiness does that sometimes, but suffering, for the most part, makes men petty and vindictive.
[ترجمه حسین] حقیقت ندارد که رنج شخصیت را تعالی می دهد، گاهی شادی این کار را می کند اما رنج بیشتر انسان را خرد و کینه جو می کند
[ترجمه ترگمان]این رنج واقعی، شرافت و خوشبختی نیست که گاه، اما رنج بردن، بیشتر مردم را حقیر و vindictive می سازد
[ترجمه گوگل]رنج واقعی این شخصیت نیست؛ خوشبختی این است که گاهی اوقات، اما رنج می بخشد، در بیشتر موارد، باعث می شود مردان کوچک و سرکش

2. The small courtesies sweeten life; the greater ennoble it.
[ترجمه ترگمان]ادب و نزاکت ناچیز زندگی شیرین را شیرین می کند و به آن شرافت بیشتری می بخشد
[ترجمه گوگل]حسرت های کوچک زندگی را شیرین می کند؛ آن را افزایش می دهد

3. He has this theory that suffering can ennoble a person's character.
[ترجمه ترگمان]او این نظریه را دارد که رنج می تواند شخصیت فرد را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]او این تئوری را دارد که رنج میتواند شخصیت شخص را تحریک کند

4. In a strange way she seemed ennobled by the grief she had experienced.
[ترجمه ترگمان]به نحوی عجیب به نظر می رسید که از غم و اندوهی که به او دست داده بود سپاسگزاری می کرد
[ترجمه گوگل]به طرز عجیب و غریب او به خاطر غم و اندوه او تجربه کرد

5. In a strange way she seemed ennobled by her grief.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او از غم و اندوه خود به او مدیون است
[ترجمه گوگل]به طرز عجیب و غریب او به نظر غم و اندوه او را به نظر می رسید

6. In any case, in the movie Tolins and Bass took the easier, more ennobling route.
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، در فیلم Tolins و باس مسیر ساده تر و پیشرفته تر را به خود گرفتند
[ترجمه گوگل]در هر صورت، در فیلم Tolins و Bass مسیر ساده تر و آسودگی بیشتری گرفت

7. He ennobled everything he touched with his brush or his pencil.
[ترجمه ترگمان]او هر چیزی را که با برس و مداد خود لمس می کرد، نشان می داد
[ترجمه گوگل]او همه چیزهایی را که با قلموی خود و یا مدادش به آن دست زده بود، تسخیر کرد

8. There was something ennobling about it.
[ترجمه ترگمان]در این مورد فکری به وجود آمده بود
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد آن وجود داشت

9. The Foley family were ennobled in 1711-
[ترجمه ترگمان]خانواده فولی در ۱۷۱۱ < Number > ۱ < \/ Number > به عنوان خانواده برگزیده شد
[ترجمه گوگل]خانواده فوله در سال 1711-

10. I was frankly astonished when this gentleman was ennobled.
[ترجمه ترگمان]وقتی این آقا در طبقه بالا بود من آشکارا متحیر شدم
[ترجمه گوگل]هنگامی که این نجیب زاده خوشبخت بود، من صادقانه شگفت زده شدم

11. No, my young friend, the Virtues exist to ennoble us and make us fully human.
[ترجمه ترگمان]نه، دوست جوان، فضیلت، وجود دارد که به ما شرافت بدهد و ما را کام لا انسان جلوه دهد
[ترجمه گوگل]نه، دوست جوان من، فضیلت ها برای ماجرا و ما را به طور کامل انسان می سازد

12. Grace notes like these can ennoble any ceremony, no matter who the hosts are. But there must be a less sleazy venue for giving prizes to movie stars.
[ترجمه ترگمان]گریس به این شکل اشاره می کند که این ها می توانند هر مراسم و مراسم و اهمیتی که میزبان آن ها هستند داشته باشد اما برای اهدای جوایز به ستاره های فیلم باید یک محل کم تر مبتذل وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]یادداشت های گریس مانند این می تواند هر مراسم را بدون توجه به اینکه میزبان ها هستند، ارتقا دهد اما باید برای جایزه دادن به ستاره های فیلم، جایگاه کمتری داشته باشد

13. The total effect of Aristofie's thought is to ennoble humanity and to increase personal responsibility.
[ترجمه ترگمان]تاثیر کلی تفکر Aristofie برای مقابله با انسانیت و افزایش مسئولیت شخصی است
[ترجمه گوگل]اثر کلی اندیشه ارسطو به بهبود بشریت و افزایش مسئولیت شخصی است

14. By your surrender and prayer ennoble your body and perfect your soul.
[ترجمه ترگمان]بوسیله تسلیم و دعای خود به بدن شما و روح شما، شرافت کامل و کامل عطا فرما
[ترجمه گوگل]تسلیم و نماز شما بدن شما را پرورش می دهد و روح خود را کامل می کند

Participation in the sorrows and joys of the natives was an ennobling experience for us.

شرکت در غم و شادی بومیان برای ما تجربه‌ی منزه‌کننده‌ای بود.


پیشنهاد کاربران

گرامی داشتن

گرامی داشتن، ارج نهادن ، اصالت دادن ، شریف دانستن

پاس داشتن


کلمات دیگر: