1. The call put out by the Prime Minister enkindled our blood.
[ترجمه ترگمان]این تماس توسط نخست وزیر enkindled خون ما انجام شد [ترجمه گوگل]تماس تلفنی توسط نخست وزیر، خون ما را تحریک کرد
2. Whether Beijing 2008 Paralympic Games will enkindle your heartthrob?
[ترجمه ترگمان]آیا بازی های پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن heartthrob شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ [ترجمه گوگل]این که آیا بازی های پارا المپیک پکن سال 2008 باعث افزایش قلب شما خواهد شد؟
3. That hope might enkindle you to aim at the throne.
[ترجمه ترگمان]این امید ممکن است شما را به تخت سلطنت برساند [ترجمه گوگل]این امید ممکن است شما را به تخت برساند
4. Accustom yourself continually to make many acts of love, for they enkindle and melt the soul.
[ترجمه ترگمان]پیوسته به خود تلقین می کنید که بسیاری از اعمال عشق را انجام می دهند، زیرا که روح دارند و روح را ذوب می کنند [ترجمه گوگل]به طور مداوم خود را به انجام بسیاری از اعمال عشق، زیرا آنها روح را ذوب و ذوب می کند
5. In the art of music he also recognized a powerful aid to enkindle enthusiasm for the practice of virtue.
[ترجمه ترگمان]در هنر موسیقی، او همچنین یک کمک قوی به شور و شوق enkindle برای عمل تقوا را به رسمیت شناخت [ترجمه گوگل]در هنر موسیقی، او همچنین توانمندی قدرتمندی را برای اشتیاق برای تمرین فضیلت به رسمیت شناخت