کلمه جو
صفحه اصلی

enkindle


معنی : گرفتن، بر افروختن
معانی دیگر : به هیجان آوردن، به شور آوردن، (آتش) روشن کردن، شعله ور کردن

انگلیسی به فارسی

( kindle =)


انگلستان، گرفتن، بر افروختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: enkindles, enkindling, enkindled
مشتقات: enkindler (n.)
(1) تعریف: to set on fire; ignite.
مشابه: burn, fire, inflame, kindle

(2) تعریف: to arouse or excite; activate.
مشابه: arouse, fire, inflame, kindle

• kindle, ignite, light, set on fire; arouse passion, excite

مترادف و متضاد

گرفتن (فعل)
snatch, grab, cease, take, receive, obtain, hold, assume, engage, capture, pickup, catch, kindle, gripe, nail, educe, detract, devest, enkindle, obturate, wed

بر افروختن (فعل)
fire, glow, kindle, inflame, enflame, overheat, enkindle, ignify, provoke, relume

جملات نمونه

1. The call put out by the Prime Minister enkindled our blood.
[ترجمه ترگمان]این تماس توسط نخست وزیر enkindled خون ما انجام شد
[ترجمه گوگل]تماس تلفنی توسط نخست وزیر، خون ما را تحریک کرد

2. Whether Beijing 2008 Paralympic Games will enkindle your heartthrob?
[ترجمه ترگمان]آیا بازی های پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن heartthrob شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟
[ترجمه گوگل]این که آیا بازی های پارا المپیک پکن سال 2008 باعث افزایش قلب شما خواهد شد؟

3. That hope might enkindle you to aim at the throne.
[ترجمه ترگمان]این امید ممکن است شما را به تخت سلطنت برساند
[ترجمه گوگل]این امید ممکن است شما را به تخت برساند

4. Accustom yourself continually to make many acts of love, for they enkindle and melt the soul.
[ترجمه ترگمان]پیوسته به خود تلقین می کنید که بسیاری از اعمال عشق را انجام می دهند، زیرا که روح دارند و روح را ذوب می کنند
[ترجمه گوگل]به طور مداوم خود را به انجام بسیاری از اعمال عشق، زیرا آنها روح را ذوب و ذوب می کند

5. In the art of music he also recognized a powerful aid to enkindle enthusiasm for the practice of virtue.
[ترجمه ترگمان]در هنر موسیقی، او همچنین یک کمک قوی به شور و شوق enkindle برای عمل تقوا را به رسمیت شناخت
[ترجمه گوگل]در هنر موسیقی، او همچنین توانمندی قدرتمندی را برای اشتیاق برای تمرین فضیلت به رسمیت شناخت

Mention of money enkindled their greed.

حرف پول طمع آن‌ها را برانگیخت.



کلمات دیگر: