کلمه جو
صفحه اصلی

enlightening


معنی : منور
معانی دیگر : روشنگر، آموزنده، ارشادگر، روشندل کننده

انگلیسی به فارسی

روشنگر، آموزنده، ارشادگر


روشنفکر، منور


انگلیسی به انگلیسی

• tending to increase knowledge or dissipate ignorance

مترادف و متضاد

منور (صفت)
enlightening, illuminating

جملات نمونه

1. enlightening
روشنگر،آموزنده،ارشادگر،روشندل کننده

2. That was a very enlightening programme.
[ترجمه ترگمان]این یک برنامه بسیار آموزنده بود
[ترجمه گوگل]این یک برنامه بسیار آموزنده بود

3. It was a very enlightening interview.
[ترجمه ترگمان]این یک مصاحبه بسیار آموزنده بود
[ترجمه گوگل]این یک مصاحبه بسیار آموزنده بود

4. Students would have been in the position of enlightening the faculty, and that would disrupt the existing hierarchy.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در موضع روشن گری بودند و این امر موجب اخلال در سلسله مراتب موجود خواهد شد
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در راستای آگاهی از دانشکده بوده اند و سلسله مراتب موجود را مختل می کنند

5. Wisdom is worth more than gold in enlightening and improving the human race. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]عقل بیشتر از طلا در روشنگر و بهبود نژاد بشر ارزش دارد دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]حکمت برای روشن کردن و بهبود نژاد بشر بیشتر از طلا است دکتر T P Chia

6. It is enlightening but somewhat grisly.
[ترجمه ترگمان]بسیار روشن است، اما تا حدی هولناک است
[ترجمه گوگل]این روشن است اما تا حدودی ترسناک است

7. It can also be enlightening to ask about the circumstances of the original referral.
[ترجمه ترگمان]همچنین می تواند برای پرسیدن در مورد شرایط ارجاع اصلی مفید باشد
[ترجمه گوگل]همچنین می توانید در مورد شرایط ارجاع اصلی سوال کنید

8. Sammler thought it might be enlightening to recall the Sanskrit words. Bring in a little perspective.
[ترجمه ترگمان]Sammler معتقد بود که ممکن است روشن گری باشد تا کلمات سانسکریت را به یاد آورد یک پرسپکتیو کوچک به همراه داشته باشید
[ترجمه گوگل]Sammler فکر می کرد ممکن است روشن به خاطر یادآوری کلمات سانسکریت نگاهی کوتاه به خود جلب کنید

9. Confucianism in its totality is enlightening and uplifting.
[ترجمه ترگمان]Confucianism به صورت Confucianism در مجموع، روشنگر و بالا بردن قدرت است
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس گرایی در کل آن روشنفکر و پرشور است

10. I hope you find this an informative and enlightening read!
[ترجمه ترگمان]امیدوارم این کتاب آموزنده و آموزنده رو پیدا کنی
[ترجمه گوگل]امیدوارم شما این را بخوانید که آموزنده و آموزنده است!

11. It plays a unique role in enlightening people and cultivating desirable personality.
[ترجمه ترگمان]این سبک نقش ویژه ای در روشن گری مردم و ایجاد شخصیت مطلوب ایفا می کند
[ترجمه گوگل]این نقش منحصر به فرد در روشن کردن مردم و پرورش شخصیت مطلوب دارد

12. Tea was a little more enlightening with the lemon cheese cake.
[ترجمه ترگمان]چای کمی بیشتر از کیک پنیر لیمو بود
[ترجمه گوگل]چای با کیک پنیر لیمویی کمی روشن تر بود

13. I find what you say most enlightening.
[ترجمه ترگمان] چیزی رو که بیشتر روشن می گی رو پیدا می کنم
[ترجمه گوگل]من چیزی را که بیشترین روشنفکر را می گویم پیدا می کنم

14. Enlightening dialectic is the rational historical dialectic to Horkheimer, Adorno.
[ترجمه ترگمان]استدلال Enlightening استدلال منطقی تاریخی برای Horkheimer است
[ترجمه گوگل]دیالکتیک روشنگرانه دیالکتیک منطقی منطقی به هورکهایمر، آدورنو است

15. The instruction manual that came with my new computer wasn't very enlightening about how to operate it.
[ترجمه ترگمان]کتابچه راهنما که با کامپیوتر جدیدم امده بود، در مورد نحوه کار کردن با کامپیوتر چندان روشنگر نبود
[ترجمه گوگل]دستورالعمل دستورالعمل که با رایانه جدید من همراه بود، درباره نحوه کارکرد آن بسیار روشن نبود

پیشنهاد کاربران

آگاهانه

روشنفکر از shooting an elephant BY George orwell

آموزنده ، آگاهی بخش


کلمات دیگر: