کلمه جو
صفحه اصلی

godly


معنی : عابد، خدا پرست، با خدا، خدا شناس
معانی دیگر : مذهبی، زاهد، پاکدامن، پارسا، پرهیزکار، الهی، یزدانی، ایزدی، خدایی

انگلیسی به فارسی

خدایی، خدا شناس، با خدا


خداحافظ، با خدا، خدا شناس، خدا پرست، عابد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: godlier, godliest
مشتقات: godliness (n.)
• : تعریف: characterized by reverence and love for God and respect for the ethical teachings of scripture; pious; devout.
مترادف: devoted, devout, God-fearing, holy, pious, saintly
متضاد: godless, ungodly
مشابه: angelic, faithful, reverent, virtuous

• godlike; holy
someone who is godly is deeply religious and shows obedience to the rules of their religion.

مترادف و متضاد

عابد (صفت)
devout, pious, godly

خدا پرست (صفت)
religious, pious, godly

با خدا (صفت)
godly

خدا شناس (صفت)
godly

religious


Synonyms: angelic, born-again, celestial, charismatic, deific, devout, divine, god-fearing, good, holy, pietistic, pious, prayerful, righteous, saintlike, saintly, virtuous


Antonyms: godless, hellish, impious, irreligious, sacrilegious, sinful, ungodly, wicked


جملات نمونه

1. the godly old man
پیرمرد باتقوا

2. Fast, seem Godly, Pray, and go to Church - the Rhyme will be left in the lurch else.
[ترجمه ترگمان]سریع، به نظر Godly، دعا کنید، و به کلیسا بروید - the در جای دیگری رها خواهد شد
[ترجمه گوگل]سریع، به نظر می رسد خداحافظی، دعا کنید و به کلیسا بروید - قافیه در جای دیگری باقی خواهد ماند

3. Merton's thesis was that a godly involvement in the affairs of the world would also encourage the growth of science.
[ترجمه ترگمان]رساله مرتون این بود که دخالت godly در امور جهان نیز باعث تشویق رشد علم خواهد شد
[ترجمه گوگل]پایان نامه Merton این بود که دخالت خداحافظی در امور جهان همچنین رشد علم را تشویق می کرد

4. They expressed their fury with the godly in lewd ballads that echo through Underdown's story.
[ترجمه ترگمان]آن ها خشم خود را با the در اشعار هرزه که از داستان Underdown منعکس می شد، بیان داشتند
[ترجمه گوگل]آنها خشم خود را با خدایانی بیان می کنند که در داستان های زیر فرو می روند

5. I feel godly powers surge through my body as blanquita relaxes.
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که قدرت خدایی در بدنم موج می زند، چون blanquita آرام می گیرد
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم قدرت های خدادادی از طریق بدن من از طریق بدن من به عنوان blanquita شل است

6. Born to godly parents, Mel left home at fifteen and joined the Navy.
[ترجمه ترگمان]با پدر و مادر مقدس متولد شده، مل در سن ۱۵ سالگی خانه را ترک کرد و به نیروی دریایی پیوست
[ترجمه گوگل]متولد پدر و مادر خدایان، ملا در پانزده خانه را ترک کرد و به نیروی دریایی ملحق شد

7. Many of the godly liked to portray themselves and their families kneeling in prayer on their tombs.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم مسیحی تمایل داشتند که خود و خانواده های آن ها را به زانو در آورند و بر روی مقبره خود زانو بزنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خدایان دوست داشتند که خود و خانواده هایشان را در دعا بر روی قبر خود قرار دهند

8. They became genuine embodiment of godly love and carriers of cultural traditions.
[ترجمه ترگمان]آن ها تجسمی اصیل از عشق مقدس و حامل سنت های فرهنگی شدند
[ترجمه گوگل]آنها تبدیل به حقیقت عرفانی و حامیان سنت های فرهنگی شدند

9. Godly Wisdom looked it over and let it pass.
[ترجمه ترگمان]عقل کل عقل را از یاد می برد و می گذارد رد شود
[ترجمه گوگل]خدای متعال آن را نگاه کرد و آن را گذراند

10. And how found you that godly man, the Apostle Eliot?
[ترجمه ترگمان]و چطور شما اون مرد godly رو پیدا کردین، \"الیوت الیوت\"؟
[ترجمه گوگل]و چگونه شما مردی خدایی، الیوت رسول را یافتید؟

11. Godly men buried Stephen and mourned deeply for him.
[ترجمه ترگمان]مردان Godly استفن را دفن کردند و عمیقا به خاطر او سوگواری کردند
[ترجمه گوگل]مردان باهوش استفن را دفن کردند و عمیقا از او سوگند خوردند

12. Let the godly ones exult in glory; Let them sing for joy on their beds.
[ترجمه ترگمان]بگذار مردم godly از شکوه و جلال خود exult؛ بگذار برای شادی روی تخت آن ها آواز بخوانند
[ترجمه گوگل]خدایان را در شکوه بسوزان اجازه دهید آنها را برای شادی در تختشان بخوانند

13. Above all, however, Puritans sought to inculcate godly and loving character traits in their children.
[ترجمه ترگمان]با این حال، از همه مهم تر، پیرایشگران به دنبال القای صفات شخصیتی الهی و دوست داشتن در فرزندان خود بودند
[ترجمه گوگل]باوجود همه اینها، Puritans به دنبال ایجاد ویژگیهای شخصیت خداحافظ و دوست داشتنی در کودکانشان بود

14. These musicians were less secular stars than quasi-religious figures, and their fans often referred to them with godly reverence.
[ترجمه ترگمان]این موسیقی دانان کم تر از شخصیت های شبه دینی بودند، و طرفداران آن ها اغلب با احترام مقدس به آن ها اشاره می کردند
[ترجمه گوگل]این نوازندگان ستاره های سکولار کمتر از شخصیت های شبه مذهبی بودند و طرفداران آنها اغلب با احترام خداوند به آنها مراجعه می کردند

15. We should, I think, show the reality of a godly, reflective yet positively critical approach to the Bible.
[ترجمه ترگمان]به عقیده من، ما باید واقعیت یک رویکرد مقدس، منعکس کننده و در عین حال انتقادی را نسبت به کتاب مقدس نشان دهیم
[ترجمه گوگل]من باید، من فکر می کنم، واقعیت یک رویکرد خداحافظ، بازتابنده اما هنوز مثبت انتقادی به کتاب مقدس نشان می دهد

the godly old man

پیرمرد باتقوا



کلمات دیگر: