1. flaccid muscles
عضلات سست و نرم
2. The penis is usually in a flaccid state.
[ترجمه ترگمان]آلت تناسلی معمولا تو یه ایالت شل وول - ه
[ترجمه گوگل]آلت تناسلی معمولا در حالت ملایم است
3. The program included a lacklustre and flaccid account of Rossini's Overture to "La gazza ladra".
[ترجمه ترگمان]این برنامه شامل یک گزارش جالب و ناچیز بود که روسینی آن را به \"La gazza ladra\" (La gazza ladra)توصیف کرد
[ترجمه گوگل]این برنامه شامل یک گزارش بی نظیر و ملایم از اوورث روسیینی به 'La gazza ladra' بود
4. His face was childlike and flaccid.
[ترجمه ترگمان]چهره اش بچگانه و شل وول بود
[ترجمه گوگل]چهره اش چهره کودکانه بود
5. The legs were loose, the belly flaccid and limp.
[ترجمه ترگمان]پاها شل شده بودند، شکمم شل و شل شده بود
[ترجمه گوگل]پاها شل شده بودند، شکم و لنگه شکم
6. There was no mistaking the flaccid outlines of a suit that had lost its pressure and was open to vacuum.
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نبود که در کنار آن یکی از suit قرار داشت که فشار خود را از دست داده بود و در خلا باز بود
[ترجمه گوگل]هیچ خطایی ناپذیری از یک کت و شلوار که فشار آن را از دست داده و به خلاء باز شده بود اشتباه بود
7. Paralyzed muscles lost tone and became flaccid; with severe damage they further degenerated through shrinkage and atrophy.
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های Paralyzed تن از دست دادند و ضعیف شدند؛ با آسیب های جدی به انقباض و لاغر شدن آن ها آسیب وارد کردند
[ترجمه گوگل]ماهیچه های پارالیس تن را از دست دادند و فلاکت می کردند؛ با خسارت شدید آنها از طریق انقباض و آتروفی از بین رفتند
8. He had a left hemiplegia, and was flaccid at first, although the flaccidity soon started changing to spasticity.
[ترجمه ترگمان]او یکی از hemiplegia چپش را داشت و در ابتدا شل وول به نظر می رسید، هرچند که طولی نکشید که تغییر شکل داد
[ترجمه گوگل]او یک همیپلژی سمت چپ داشت و در ابتدا کمچرب بود، هرچند کمبود آن به زودی شروع به تغییر اسپاسم شد
9. Flaccid, deeply dissected, submerged foliage closely resembling an out-stretched bird's foot.
[ترجمه ترگمان]در حالی که شاخ و برگ زیر پایش را از نزدیک به یک پرنده دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]فلوکسیشن، عمیقا فاسد شده و شاخک های زیرزمینی بسیار شبیه یک پا پرنده بیرون کشیدگی است
10. He staggered, jerking the flaccid weight higher on his shoulder.
[ترجمه ترگمان]تلوتلو خورد و وزنش را روی شانه او گذاشت
[ترجمه گوگل]او شگفت زده شد و وزن شلغم را در شانه اش بالا می برد
11. Due to gaps in the quality of acute flaccid paralysis (AFP) surveillance at subnational levels, additional undetected WPV circulation cannot be ruled out.
[ترجمه ترگمان]به خاطر شکاف در کیفیت رکود حاد (ای اف پی)در سطوح نیمه ملی، نظارت بیشتر بر circulation خارجی را نمی توان نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]با توجه به شکاف در کیفیت نظارت بر فلج حاد حاد (AFP) در سطوح فراملی، گردش خون ناشناخته دیگر WPV را نمی توان رد کرد
12. Globally, more than 90,000 cases of acute flaccid paralysis were reported in 200 of which 1606 were caused by wild poliovirus.
[ترجمه ترگمان]در سطح جهانی، بیش از ۹۰،۰۰۰ مورد فلج حاد گزارش شده است که در سال ۱۶۰۶ توسط ویروس فلج اطفال وحشی تولید شده است
[ترجمه گوگل]در سراسر جهان، بیش از 90،000 موارد فلج حاد حاد در 200 مورد گزارش شده است که 1606 مورد آن به علت پلییوویروس وحشی است
13. Even while the muscles appear flaccid, some nerve threads may be functional.
[ترجمه ترگمان]حتی در حالی که ماهیچه ها ضعیف به نظر می رسند، برخی از رشته های عصبی ممکن است کاربردی باشند
[ترجمه گوگل]حتی در حالی که عضلات به نظر می رسد مضر، برخی از نخ های عصبی ممکن است عملکردی باشد
14. 171 cases of acute flaccid paralysis (AFP) have been reported by the Ministry of Health of the Republic of Tajikistan from January to present.
[ترجمه ترگمان]از ماه ژانویه تا کنون، ۱۷۱ مورد فلج حاد (خبرگزاری فرانسه)توسط وزارت بهداشت تاجیکستان گزارش شده است
[ترجمه گوگل]171 مورد فلج حاد حاد (AFP) توسط وزارت بهداشت جمهوری تاجیکستان از ژانویه تا کنون گزارش شده است
15. Flaccid constipation is characterized by a lazy or atonic intestinal muscle.
[ترجمه ترگمان]یبوست مزمن توسط یک ماهیچه روده دراز و یا atonic مشخص می شود
[ترجمه گوگل]یبوست فلوکستین با یک عضله روده ای تنبل یا تنونی مشخص می شود