کلمه جو
صفحه اصلی

demure


معنی : جدی، فروتن، سنگین، متین
معانی دیگر : موقر، سنگین و رنگین، مبادی آداب، محجوب، باحیا، خوددار، محتاط و کم حرف، (محجوب به طور ساختگی) نازنازو، اطواری

انگلیسی به فارسی

متین، موقر، محتاط، جدی، سنگین


انگلیسی به انگلیسی

• calm, serious; modest, shy
a woman who is demure is quiet and rather shy, and behaves very correctly.

مترادف و متضاد

جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

فروتن (صفت)
humble, simple, modest, discreet, meek, artless, blushing, submissive, bashful, coy, low, demure, homely, unpretentious, prostrate

سنگین (صفت)
hard, serious, earnest, sober, laden, heavy, ponderous, burdensome, onerous, lumpish, lumpy, grave, hefty, weighty, cumbersome, loggy, logy, demure, unwieldy, saturnine, stodgy, weighted

متین (صفت)
firm, sober, placid, steady, steadfast, demure, sedate, serene, staid, self-possessed

reserved, affected


Synonyms: backward, bashful, blushing, close, coy, decorous, diffident, earnest, humble, modest, nice, prim, prissy, proper, prudish, reticent, retiring, sedate, serious, shy, silent, skittish, sober, solemn, staid, strait-laced, timid, unassertive, unassuming, unassured


Antonyms: aggressive, bold, extroverted, outgoing, shameless, strong


جملات نمونه

1. She gave him a demure smile.
[ترجمه ترگمان]او لبخند ملایمی به او زد
[ترجمه گوگل]او به او لبخند دلیری داد

2. She's very demure and sweet.
[ترجمه ترگمان]او خیلی محجوب و دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]او بسیار بی پروا و شیرین است

3. Old photos of Maggie show her young and demure.
[ترجمه ترگمان]عکس های قدیمی مگی جوان و موقر او را به او نشان می دهند
[ترجمه گوگل]عکس های قدیمی مگی نشان می دهد او جوان و معصوم است

4. Her best defence may be her demure appearance.
[ترجمه ترگمان]بهترین دفاع او ممکن است ظاهر موقر او باشد
[ترجمه گوگل]بهترین دفاع او ممکن است ظاهر ظریف او باشد

5. She looked almost demure, she thought disparagingly, glaring at her reflection as if her dilemma were all the mirror's fault.
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی به خودش نگاه کرد، طوری که انگار ناراحتی او تماما تقصیر آینه بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا بی احترامی به نظر می رسید، او فریبنده فکر کرد، درخشش در بازتاب او، به عنوان اگر معضل او تمام تقصیر آینه است

6. I wore jeans or the demure dresses approved of by the school authorities.
[ترجمه ترگمان]شلوار جین پوشیده بودم و یا لباس های demure که توسط مقامات مدرسه تایید شده بود
[ترجمه گوگل]من شلوار جین و یا لباس های عجیب و غریب که توسط مقامات مدرسه مورد تایید قرار گرفتند

7. When they become possessed by their spirits, these demure, purdah-confined ladies undergo a remarkable change.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها تحت تاثیر روحیه خود قرار می گیرند، این زنان خجالتی و purdah دست خوش تغییر قابل توجهی می شوند
[ترجمه گوگل]وقتی که آنها روحیه خود را به دست می گیرند، این خانم های معصوم و پوردا تحت تاثیر قابل توجه تغییر می کنند

8. Her maids carried them upstairs and demure Penelope retired with great contentment in her heart.
[ترجمه ترگمان]خدمتکاران ایشان را به طبقه بالا بردند و با خرسندی هر چه تمام تر به طرف او رفتند
[ترجمه گوگل]خدمه های او آنها را به طبقه بالا بردند و پنه لوپه با رضایت زیادی در قلب او بازنشسته شد

9. It has also turned even the most demure waterfalls into dramatic fountains, and made the waterfalls in Yosemite Valley absolutely breathtaking.
[ترجمه ترگمان]همچنین حتی the demure ها را به fountains های دراماتیک تبدیل کرده، و آبشار در Yosemite Valley را به طور کامل breathtaking
[ترجمه گوگل]این حوادث حتی از آبشارهای شگفت انگیز به چشمه های دراماتیک تبدیل شده و آبشارهای یوسمیتی دره را کاملا نفس گیر ساخته است

10. Lovely, simple, and demure. Badly treated by her family and underappreciated.
[ترجمه ترگمان]دوست داشتنی، ساده و موقر خیلی بد با خانواده اش برخورد کرده و باید بهش رسیدگی بشه
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی، ساده و بی پروا بد با خانواده اش درمان شده و کمرنگ شده است

11. The deceptively demure Meredith was led outside by the masked Lucenzo.
[ترجمه ترگمان]به طور فریبنده، مردیت را با نقاب نقاب دار به بیرون هدایت کردند
[ترجمه گوگل]مردیت فریبکارانه بی رحمانه به وسیله Lucenzo ماسک شده در خارج به سر می برد

12. But the demure look toward the floor, the disclaimer with the hands often as not look faked when seen.
[ترجمه ترگمان]اما با وقار به زمین نگاه کرد، هر بار که دیده می شد، تکذیب می کرد
[ترجمه گوگل]اما نگاه بی دغدغه به کف، سلب مسئولیت با دست اغلب به نظر می رسد فریب زمانی که دیده می شود

13. Lovely, simple, and demure.
[ترجمه ترگمان]دوست داشتنی، ساده و موقر
[ترجمه گوگل]دوست داشتنی، ساده و بی پروا

14. WOMAN WARRIORS Fragile, submissive, demure and mysterious. That's how some Americans think of Asian women.
[ترجمه ترگمان]خانم \"WARRIORS\"، فروتن، فروتن و مرموز این روشیه که چند تا آمریکایی به زن های آسیایی فکر میکنن
[ترجمه گوگل]WARRIORS WOMEN شکننده، تسلیم، ناقص و مرموز است این چگونه برخی از آمریکایی ها از زنان آسیایی فکر می کنند

The widdow sat demurely on the chair.

بیوه‌زن سنگین و رنگین روی صندلی نشست.



کلمات دیگر: