کلمه جو
صفحه اصلی

glimmer


معنی : روشنایی ضعیف، نور کم، درک اندک، سوسو زدن، با روشنایی ضعیف تابیدن، کور کوری کردن
معانی دیگر : نور کم دادن، شعله ی کم نور و لرزان، کورسو، اندک، مقدار کم، (از دور و به طور مبهم) نمایان شدن، به طور مبهم درک کردن، خرده، تکه

انگلیسی به فارسی

روشنایی ضعیف، نور کم، درک اندک، خرده، تکه، کورکوری کردن، سوسو زدن، با روشنایی ضعیف تابیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a slight, dim, or unsteady light; flicker; gleam.
مترادف: flicker, gleam, shimmer
مشابه: glow, ray, sparkle, twinkle

(2) تعریف: a slight suggestion; faint appearance; trace.
مترادف: glimpse, glint, inkling, suggestion, trace
مشابه: drop, gleam, hint, scintilla, spark

- a glimmer of hope
[ترجمه ترگمان] بارقه ای از امید،
[ترجمه گوگل] یک چشم انداز امید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glimmers, glimmering, glimmered
(1) تعریف: to give off a dim or unsteady light.
مترادف: twinkle
مشابه: blink, coruscate, flicker, gleam, glisten, shimmer, shine

(2) تعریف: to appear or be suggested faintly.
مشابه: gleam, spark

• sparkle; flicker; faint light; gleam
sparkle; flicker, blink; shine faintly
if something glimmers, it produces a faint, often unsteady light. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. the sky was pink with the first, far-off glimmer of the dawn.
a glimmer of something is a faint sign of it.
see also glimmering.

مترادف و متضاد

روشنایی ضعیف (اسم)
glimmer

نور کم (اسم)
glimmer

درک اندک (اسم)
glimmer

سوسو زدن (فعل)
blink, flicker, gleam, shimmer, glimmer

با روشنایی ضعیف تابیدن (فعل)
glimmer

کور کوری کردن (فعل)
glimmer

flash, sparkle


Synonyms: blink, coruscation, flicker, glance, gleam, glint, glow, grain, hint, inkling, ray, scintillation, shimmer, suggestion, trace, twinkle


Antonyms: dullness


sparkle


Synonyms: blink, coruscate, fade, flash, flicker, glance, gleam, glint, glisten, glister, glitter, glow, scintillate, shimmer, shine, twinkle


جملات نمونه

1. a glimmer of hope
کوره امید

2. a glimmer of intelligence
اندکی هوش

3. the glimmer of their torches
نور ضعیف مشعل های آنها

4. The sunken sailing-boat was a glimmer of white on the bottom.
[ترجمه ترگمان]کشتی غرق شده کشتی در ته دریا یک روشنایی سفید دیده می شد
[ترجمه گوگل]قایق قایقرانی غرق شد و در پایین آن، نور سفید بود

5. A glimmer of amusement showed in her eyes.
[ترجمه ترگمان]برقی از شادی در چشمانش پدیدار شد
[ترجمه گوگل]یک چشم انداز سرگرمی در چشم او نشان داد

6. I caught the glimmer of a smile in his eyes.
[ترجمه ترگمان]درخشش لبخندی را در چشمانش دیدم
[ترجمه گوگل]من درخشش چشمکی از لبخند گرفتم

7. Despite an occasional glimmer of hope, this campaign has not produced any results.
[ترجمه ترگمان]با وجود بارقه ای از امید، این کمپین هیچ نتیجه ای نداشته است
[ترجمه گوگل]با وجود گهگاه گهواره امید، این کمپین هیچ نتیجهای نداشته است

8. We saw a glimmer of light in the distance.
[ترجمه ترگمان]نوری از دور دیده شد
[ترجمه گوگل]ما یک فاصله بین نور را دیدیم

9. This month's sales figures offer a glimmer of hope for the depressed economy.
[ترجمه ترگمان]ارقام فروش این ماه نشان دهنده امید برای اقتصاد افسرده هستند
[ترجمه گوگل]ارقام فروش این ماه یک چشم انداز امید برای اقتصاد افسرده را نشان می دهد

10. There is still a glimmer of hope.
[ترجمه ترگمان]هنوز بارقه ای از امید وجود دارد
[ترجمه گوگل]هنوز یک چشم انداز امید وجود دارد

11. The faint glimmer of an idea had crept into his mind.
[ترجمه ترگمان]سوسوی ضعیفی از این ایده به ذهنش خزیده بود
[ترجمه گوگل]درخشش ضعیف ایده ای به ذهنش افتاد

12. Through the murk there was a faint glimmer of light.
[ترجمه ترگمان]در میان علف ها بارقه ای از نور وجود داشت
[ترجمه گوگل]از طریق قهوه ای، پرتوهای ناهموار نور وجود داشت

13. She said the unemployment figures were a glimmer of hope .
[ترجمه ترگمان]او گفت که آمار بیکاری بازتابی از امید است
[ترجمه گوگل]او گفت که آمار بیکاری پر از امید است

14. He could see the glimmer of fresh paint on the woodwork.
[ترجمه ترگمان]می توانست برق نقاشی تازه را روی چوب woodwork ببیند
[ترجمه گوگل]او می تواند درخشش رنگ تازه بر روی چوب را ببیند

A candle glimmered behind the window.

در پشت پنجره شمعی سوسو می‌زد.


the glimmer of their torches

نور ضعیف مشعل‌های آن‌ها


a glimmer of hope

کوره امید


a glimmer of intelligence

اندکی هوش


پیشنهاد کاربران

کورسو، بارقه!
A glimmer of hope
یک کورسویی از امید!
یک کورسو امید!

درخشش


کلمات دیگر: