کلمه جو
صفحه اصلی

incontestable


معنی : محقق، بی چون و چرا، غیر قابل بحی
معانی دیگر : بدون شک و تردید، غیرقابل بحث، مسلم، اعتراض ناپذیر، غیرقابل بحک

انگلیسی به فارسی

بی چونو چرا، مسلم، غیرقابل بحث، محقق


غیر قابل انکار است، بی چون و چرا، محقق، غیر قابل بحی


انگلیسی به انگلیسی

• indisputable, unquestionable, irrefutable

صفت ( adjective )
مشتقات: incontestably (adv.), incontestability (n.)
• : تعریف: not subject to dispute or questioning.
متضاد: contestable, questionable
مشابه: certain, decisive, impregnable, plain

- an incontestable fact
[ترجمه ترگمان] در واقع، یک حقیقت بی چون و چرا،
[ترجمه گوگل] یک واقعیت غیرقابل انکار
- an incontestable conclusion
[ترجمه ترگمان] یک نتیجه گیری بی چون و چرا،
[ترجمه گوگل] نتیجه غیر قابل انکار

مترادف و متضاد

محقق (صفت)
right, certain, unquestioning, positive, sure, ascertained, unquestionable, incontestable

بی چون و چرا (صفت)
incontrovertible, incontestable, peremptory, indisputable, indubitable

غیر قابل بهی (صفت)
incontrovertible, incontestable

جملات نمونه

1. an incontestable victory in the elections
پیروزی مسلم در انتخابات

2. There is now incontestable evidence that the killings did take place.
[ترجمه ترگمان]اکنون شواهد روشنی وجود دارد مبنی بر این که این قتل ها صورت گرفته اند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شواهد غیر قابل اثبات وجود دارد که کشتارها انجام شده است

3. We had incontestable proof of her innocence.
[ترجمه ترگمان]ما دلیل روشنی برای بی گناهی او نداشتیم
[ترجمه گوگل]ما اثبات بی قید و شرطی نداشتیم

4. His claim to the land is incontestable.
[ترجمه ترگمان]ادعای او در مورد زمین غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]ادعای او به زمین غیرقابل انکار است

5. Many investigations involve cases where the evidence is incontestable.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تحقیقات شامل مواردی هستند که شواهد در آن ها غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]بسیاری از تحقیقات شامل مواردی است که شواهد غیر قابل انکار است

6. Incontestable clause astrict the insurer's right based on strict obligations to disclose, to protect the policy holder's legitimate interests based on expectation and trust.
[ترجمه ترگمان]شرط incontestable حق بیمه گر را براساس تعهدات شدید برای افشای، حفظ منافع قانونی نگهدارنده مبتنی بر انتظارات و اعتماد تعیین می کند
[ترجمه گوگل]بند غیرقابل انکار، قانون حق بیمه را براساس تعهدات سختگیرانه برای افشاء، برای محافظت از منافع مشروع دارنده دارایی بر اساس انتظار و اعتماد اعمال می کند

7. It is incontestable that the patent technology implementation and industrialization are low here in China.
[ترجمه ترگمان]واضح است که پیاده سازی فن آوری ثبت اختراع و صنعتی سازی در اینجا در چین کم است
[ترجمه گوگل]این غیر قابل انکار است که پیاده سازی فن آوری ثبت اختراعات و صنعتی شدن در اینجا در چین کم است

8. The proof was incontestable – he had no choice but to admit defeat and plead guilty.
[ترجمه ترگمان]این مدرک غیرقابل بحث بود - هیچ انتخابی جز اعتراف به شکست و التماس کردن نداشت
[ترجمه گوگل]اثبات بی قید و شرط بود - او هیچ گزینهای نداشت، اما به دلیل اعتراف به شکست و اعتراف به گناه

9. But, when the times comes, his proposers look as if they will have an incontestable piece of evidence.
[ترجمه ترگمان]اما، وقتی زمان فرا برسد، proposers به نظر می رسد که شاهد یک مدرک غیرقابل انکار از مدارک باشند
[ترجمه گوگل]اما زمانی که زمان می آید، پیشنهادات او به نظر می رسد که آنها یک شواهد بی قاعده داشته باشند

10. He rather hoped she would complain so he could point out that incontestable fact.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که او از این موضوع شکایت کند تا بتواند این حقیقت بی چون و چرا را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]او فقط امیدوار بود که شکایت کند، تا بتواند این واقعیت غیرقابل انکار را مشخص کند

11. Cultural studies also underestimate the importance of racism which is an incontestable fact in the lives of many black people.
[ترجمه ترگمان]مطالعات فرهنگی اهمیت نژادپرستی را دست کم می گیرند که یک واقعیت مسلم در زندگی بسیاری از افراد سیاه پوست است
[ترجمه گوگل]مطالعات فرهنگی همچنین اهمیت نژادپرستی را که یک واقعیت غیرقابل انکار در زندگی بسیاری از افراد سیاه پوست است، پایین می آورد

12. If be duty already, manage person is in charge of, incontestable meeting produces a problem.
[ترجمه ترگمان]اگر در حال حاضر وظیفه داشته باشید، مدیریت فرد مسیول نشست بی نظیر است، یک مشکل ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]اگر در حال حاضر وظیفه داشته باشید، مسئولیت مدیریت فرد را بر عهده بگیرید، ملاقات نامطلوب مشکلی ایجاد می کند

13. It caused him to seek to embellish his most incontestable achievements.
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که او به دنبال embellish دستاوردهای غیرقابل انکار خود باشد
[ترجمه گوگل]این باعث شد تا او به دنبال دستاوردهای غیرقابل انکار خود باشد

an incontestable victory in the elections

پیروزی مسلم در انتخابات


پیشنهاد کاربران

بلامنازع


کلمات دیگر: