1. filial devotion
فداکاری نسبت به مادر یا پدر،وظیفه فرزندی
2. An impoverished family can call forth a filial son.
[ترجمه ترگمان]یک خانواده فقیر می تواند فرزندی فرزندی داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک خانواده فقیر میتواند یک پسر فلیسا باشد
3. His father would accuse him of neglecting his filial duties.
[ترجمه ترگمان]پدرش او را به خاطر بی توجهی به وظایف filial متهم می کرد
[ترجمه گوگل]پدرش او را متهم به نادیده گرفتن وظایف فرزندی خویش میکند
4. In a traditional Chinese family filial piety is rigidly observed.
[ترجمه ترگمان]در یک خانواده سنتی، تقوا فرزندی به طور کامل مراعات می شود
[ترجمه گوگل]در یک خانواده سنتی خانواده چینی تقلید از نظر جسمی دیده می شود
5. They put great store in filial piety and playing by their rules.
[ترجمه ترگمان]آن ها در زهد و piety فرزندی به سر می بردند و با قوانین خود بازی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها فروشگاه خوبی را در تقدیر شاگردان قرار داده و با قوانین خود بازی می کنند
6. Within families filial piety was the keystone of morality and it led logically to an absolute obedience to the household head.
[ترجمه ترگمان]در خانواده، تقوا فرزندی سنگ تاج اخلاق بود و به طور منطقی به اطاعت محض از رئیس خانواده منجر می شد
[ترجمه گوگل]درون خانواده، تقدیس فرزندان، پایه ای اخلاقی بود و منطقی به اطاعت مطلق به سرپرست خانوار منجر شد
7. The filial son, smashing apart the rock mountain prison.
[ترجمه ترگمان]پسر فرزندی که این زندان کوهستانی را به هم می زد
[ترجمه گوگل]پسر فلیس، سرکوب کردن زندان کوه راک
8. This is clearly a work of filial piety.
[ترجمه ترگمان]این به وضوح اثری از تقوا فرزندی است
[ترجمه گوگل]این به وضوح کار دینی شاگرد است
9. The pull of journalism was incessant, but filial loyalty led him to qualify as a property surveyor.
[ترجمه ترگمان]کشش روزنامه نگاری بی وقفه بود، اما وفاداری فرزندی او را به مقام ارزیاب ملک سوق داد
[ترجمه گوگل]کشش روزنامه نگاری بی وقفه بود، اما وفاداری شاگردان او را به عنوان یک متخصص املاک معرفی کرد
10. Filial piety is a cardinal virtue my people have brought over from China.
[ترجمه ترگمان]تقوا Filial یک فضیلت اصلی است که مردم من از چین آورده اند
[ترجمه گوگل]تقدیس مذهبی یک فضیلت اصلی است که مردم من از چین آورده اند
11. The ethic of filial duty of Buddhism ethic was the key to Buddhism' s development and one of the main features of Buddhism in China.
[ترجمه ترگمان]اخلاق اخلاقی مذهب بودا، کلید توسعه مذهب بودا و یکی از ویژگی های اصلی مذهب بودا در چین بود
[ترجمه گوگل]اخلاق وظیفه سرپرستی اخلاق بودیسم کلید توسعه بودیسم و یکی از ویژگی های اصلی بودیسم در چین بود
12. Mencius contributed to Confucius filial duty.
[ترجمه ترگمان]Mencius به وظیفه فرزندی کنفسیوس کمک کرد
[ترجمه گوگل]منسیوس به وظیفه فرزند کنفوسی کمک کرد
13. The unfilial crime changed with the filial conception.
[ترجمه ترگمان]جرم unfilial با این تصور مادر عوض شد
[ترجمه گوگل]جرایم غیرقانونی با تصور فرزند تغییر کرد
14. The culture of filial duty has been a prominent part of confucianist moral education.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ وظیفه فرزندی، بخش عمده ای از آموزش اخلاقی confucianist بوده است
[ترجمه گوگل]فرهنگ وظیفه فرزند بخش مهمی از آموزش اخلاقی وابسته به فساد است