کلمه جو
صفحه اصلی

enlisted


معنی : داوطلب خدمت سربازی، نامنویسی کرده
معانی دیگر : داوطلب خدمت سربازی، نام نویسی کرده

انگلیسی به فارسی

داوطلب خدمت سربازی، نام‌نویسی کرده


ثبت نام شده، داوطلب خدمت سربازی، نامنویسی کرده


انگلیسی به انگلیسی

• enrolled as a member of the military
an enlisted man or woman is a member of the united states army or navy who is below the rank of an officer.

مترادف و متضاد

داوطلب خدمت سربازی (صفت)
enlisted

نامنویسی کرده (صفت)
enlisted

recruited


Synonyms: enrolled, commissioned, engaged, joined, registered, entered, volunteered, lined up, signed up, drafted, inducted


جملات نمونه

1. he enlisted the help of several experts
او کمک چندین کارشناس را جلب کرد.

2. i enlisted my sister pari to help me clean the house
به خواهرم پری قبولاندم که مرا در تمیز کردن خانه یاری دهد.

3. they enlisted in the argument raging between science and theology
آنان در مباحثه ای که با شور و هیجان درباره ی علوم و الهیات جریان داشت شرکت کردند.

4. They both enlisted a year before the war broke out.
[ترجمه ترگمان]هر دو سال قبل از جنگ داوطلب شدن
[ترجمه گوگل]آنها هر دو یک سال قبل از آغاز جنگ شروع به کار کردند

5. Michael Hughes of Lackawanna, Pennsylvania, enlisted in the 82nd Airborne 20 years ago.
[ترجمه ترگمان]مایکل هیوز از Lackawanna، پنسیلوانیا، ۲۰ سال پیش در the هوابرد شرکت کرد
[ترجمه گوگل]مایکل هیوز از Lackawanna، پنسیلوانیا، در 20 سال پیش در Airborne 82 شرکت کرد

6. He has enlisted the help of a sports psychologist for the team.
[ترجمه ترگمان]او به کمک یک روانشناس ورزشی برای این تیم کمک کرده است
[ترجمه گوگل]او کمک یک روانشناس ورزشی را برای تیم جلب کرده است

7. He enlisted as a volunteer in the army.
[ترجمه ترگمان]داوطلب شد که داوطلب ارتش بشه
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک داوطلب در ارتش ثبت نام کرد

8. He enlisted in the Navy and went to be kitted up.
[ترجمه ترگمان]اون توی نیروی دریایی داوطلب شد و رفت بالا
[ترجمه گوگل]او در نیروی دریایی مشغول به کار شد و رفت تا کیت شود

9. He enlisted for active service in the war.
[ترجمه ترگمان]او برای خدمت فعال در جنگ خدمت کرد
[ترجمه گوگل]او برای خدمت فعال در جنگ مشغول به کار شد

10. Campaigners have enlisted the support of their local MP.
[ترجمه ترگمان]مبارزان حامی پارلمان محلی خود هستند
[ترجمه گوگل]مبارزان به حمایت از نماینده محلی خود دعوت کرده اند

11. He was enlisted into the US Navy.
[ترجمه ترگمان]او به نیروی دریایی آمریکا وارد شد
[ترجمه گوگل]او به نیروی دریایی ایالات متحده ملحق شد

12. We've enlisted a few volunteers to help clean the hall.
[ترجمه ترگمان]چند داوطلب برای تمیز کردن تالار استخدام کرده ایم
[ترجمه گوگل]چند تن از داوطلبان را برای کمک به تمیز کردن سالن ثبت نام کرده ایم

13. He enlisted as a private in the Mexican War.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان شخصی در جنگ مکزیک استخدام شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک فرد خصوصی در جنگ مکزیک به سر می برد

14. We were enlisted as helpers.
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان کمک داوطلب شده بودیم
[ترجمه گوگل]ما به عنوان مدافعان خدمت کردیم

15. They enlisted four hundred recruits for the navy.
[ترجمه ترگمان]اونا چهارصد سرباز برای نیروی دریایی استخدام کردن
[ترجمه گوگل]آنها چهارصد نفر نیروی کار را برای نیروی دریایی انتخاب کردند

پیشنهاد کاربران

داوطلب خدمت سربازی، نامنویسی کرده در ارتش یا نیروی دریایی و . . .

( Army ( soldier
( Air Force ( Airman
( Navy ( Sailor
( Marine Corps ( Marine
Coast guard


کلمات دیگر: