کلمه جو
صفحه اصلی

fisticuffs


معنی : جنگ با مشت
معانی دیگر : (قدیمی) مشت جنگی، کتک کاری با مشت، مشت زنی

انگلیسی به فارسی

مشت‌زنی، جنگ با مشت


fisticuffs، جنگ با مشت


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: a fight with the fists.

(2) تعریف: boxing.
مشابه: ring

• fistfight, fight using the fists
fisticuffs is fighting in which people try to hit each other with their fists; an old-fashioned word, often used humorously.

مترادف و متضاد

جنگ با مشت (اسم)
fisticuffs

fistfight


Synonyms: boxing, encounter, fight


جملات نمونه

1. When his mind's on fisticuffs he sits in on the training sessions there.
[ترجمه ترگمان]وقتی ذهن او درباره مشت زدن به مشت و چماق است، در جلسات آموزشی آنجا می نشیند
[ترجمه گوگل]هنگامی که ذهن خود را در مورد fisticuffs او نشسته در جلسات آموزشی وجود دارد

2. There was a good deal of fisticuffs.
[ترجمه ترگمان]با مشت و لگد از مشت و لگد بر زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]یک معامله خوب از fisticuffs وجود دارد

3. But political fisticuffs may be less worrisome for him than the mess created by the indictments and the continuing federal investigations.
[ترجمه ترگمان]اما با ادامه تحقیقات فدرال و ادامه تحقیقات فدرال، از مشت زدن سیاسی برای او کم تر نگران کننده است
[ترجمه گوگل]اما جنجال های سیاسی ممکن است برای او نگران کننده تر از ظلم و جور ادعاهای متهم و تحقیقات فدرال است

4. For me though, hassle means more inconvenience than fisticuffs and I seem to be supported in this by most of the dictionaries I checked.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر من دردسر و دردسر بیشتر از مشت زدن و لگد زدن است و به نظر من در این مورد از اکثر the که من بررسی کردم، حمایت می شود
[ترجمه گوگل]برای من، هرج و مرج، به معنای ناراحتی بیشتر نسبت به fisticuffs است و به نظر میرسد که بیشتر این واژهنامهها را بررسی میکنم

5. Perhaps Apple is now seeking to avoid legal fisticuffs with more established companies that are less likely to cave in to its demands.
[ترجمه ترگمان]شاید اپل در حال حاضر به دنبال اجتناب از fisticuffs قانونی با شرکت های تاسیس شده بیشتر است که احتمال کمتری وجود دارد که به خواسته های آن ها وارد شود
[ترجمه گوگل]شاید اپل در حال حاضر برای اجتناب از fisticuffs قانونی با شرکت های قوی تر است که کمتر به غرق شدن در خواسته های خود است

6. Never in his 50 years of drunken fisticuffs did McHugh express any creativity.
[ترجمه ترگمان]حتی در پنجاه سال عمرش، مشت زدن و لگد زدن هیچ گونه خلاقیتی را ابراز نکرده بود
[ترجمه گوگل]هرگز در 50 سالگی از جادوگرهای مست، مک هوگ هیچ گونه خلاقیتی را بیان نکرد

7. Seldom, though, do they descend into fisticuffs. But this is what seems to have happened in China on August 29th.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به ندرت به مشت زدن در مشت و لگد زدن می پردازند اما این چیزی است که به نظر می رسد در ۲۹ آگوست در چین رخ داده است
[ترجمه گوگل]هر چند، ریزه اند، آنها را به fisticuffs فرود می آیند اما این چیزی است که به نظر می رسد در ماه اوت 29th در چین اتفاق افتاده است

8. Sometimes it looks like that battle escalates into fisticuffs!
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات به نظر میرسه که این مبارزه با مشت و چماق شروع میشه
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات به نظر می رسد که نبرد به fisticuffs گسترش می یابد!

9. You have engaged in fisticuffs with another dancer over the "one" and the "two".
[ترجمه ترگمان]شما در مشت زدن با یک رقاص دیگر بر سر \"یک\" و \"دو\" سر و کار دارید
[ترجمه گوگل]شما با یکی دیگر از رقصنده ها در مورد 'یکی' و 'دو' مشغول فعالیت هستید

10. "Salt" is rated PG-13 (Parents strongly cautioned). Fisticuffs and gunplay, accompanied by swearing.
[ترجمه ترگمان]\"نمک\" PG - ۱۳ (والدین به شدت هشدار داد) Fisticuffs و gunplay با فحش و ناسزا همراه بودند
[ترجمه گوگل]'نمک' دارای PG-13 می باشد (والدین به شدت اخطار داده می شود) کتک زدن و تیراندازی همراه با سوگند

11. Fisticuffs and gunplay, accompanied by swearing.
[ترجمه ترگمان]اسلحه و اسلحه، همراه با فحش و ناسزا
[ترجمه گوگل]کتک زدن و تیراندازی همراه با سوگند

12. She is furious at the betrayal; and supporters of the sacked prime minister, Nawaz Sharif, have resorted to fisticuffs.
[ترجمه ترگمان]او از خیانت عصبانی است؛ و حامیان نخست وزیر اخراج شده نواز شریف به مشت زدن متوسل شده اند
[ترجمه گوگل]او با خیانت خشمگین است؛ و حامیان نخست وزیر مخفی، نواز شریف، به جاسوسی متوسل شده اند

13. His bodyguard tried fervently - and physically - to give 27-year-old Alonso some space, but the enthusiasm of some members of the press actually led to one or two minor fisticuffs .
[ترجمه ترگمان]محافظ او با شور و حرارت تلاش می کرد و بعضی فضا را به آلونسو ۲۷ ساله می داد، اما شور و شوق برخی از اعضای مطبوعات در واقع منجر به یک یا دو مشت مشت زدن کوچک شد
[ترجمه گوگل]محافظش به شدت و به لحاظ جسمی سعی کرد تا یک فضای 27 ساله آونسو را در اختیار بگیرد، اما شور و شوق برخی از اعضای مطبوعات در واقع منجر به یک یا دو جناح کوچک شد

14. Soon enough Biden did finish, but reporters had difficulty hearing the entire thing because of the fisticuffs.
[ترجمه ترگمان]به زودی جو بایدن همین کار را به پایان رساند، اما خبرنگاران به علت مشت زدن با مشت و لگد زدن به همه چیز مشکل داشتند
[ترجمه گوگل]به زودی به اندازه کافی بادن پایان داد، اما خبرنگاران دچار مشکلی در شنیدن این همه چیز به دلیل جادوگری شدند

15. The Karmapas' seat-in-exile, at Rumtek near Gangtok, has seen fisticuffs between supporters of the rival claimants.
[ترجمه ترگمان]کرسی Karmapas در تبعید، در حوالی Rumtek، در نزدیکی Gangtok، چماق و چماق بین حامیان مدعیان رقیب را دیده است
[ترجمه گوگل]در محل تبعید Karmapas در Rumtek در نزدیکی Gangtok، بین طرفداران متقاضیان رقیب دیده شده است


کلمات دیگر: