کلمه جو
صفحه اصلی

delusive


معنی : واهی، فریبنده، بی اساس، گمراه کننده، موهوم، وهمی یا خیالی
معانی دیگر : گول زننده، کاذب، وابسته به کژپنداشتی، توهم آمیز، کژپنداشتی، خود گول زننده

انگلیسی به فارسی

فریبنده، گمراه‌کننده، موهوم، واهی، بی‌اساس


انگلیسی به انگلیسی

• delusional, misleading, deceptive; illusive

مترادف و متضاد

واهی (صفت)
airy, unrealistic, chimerical, delusive, unreal, unsubstantial, romantic, suppositious, vagarious

فریبنده (صفت)
attractive, charming, enchanting, delusive, crafty, arch, deceptive, glamorous, scheming, captious, witching, catching, fascinating, wily, delusory

بی اساس (صفت)
delusive, unsubstantial, baseless, unfounded, groundless, idle, insubstantial, vaporous, fragile

گمراه کننده (صفت)
sinuous, delusive, deceptive, illusory, seductive, sinister, illusive, delusory, screwy

موهوم (صفت)
imaginary, fictitious, delusive, superstitious

وهمی یا خیالی (صفت)
delusive, delusory

deceptive


Synonyms: apparent, beguiling, chimerical, deceiving, deluding, fallacious, false, fanciful, fantastic, illusive, illusory, imaginary, misleading, ostensible, quixotic, seeming, specious, spurious, visionary


Antonyms: actual, certain, factual, honest, real, truthful


جملات نمونه

1. that thought was delusive
آن اندیشه گمراه کننده بود.

2. he is under the delusive impression that he has wings and can fly
او این تصور باطل را دارد که بال دارد و می تواند پرواز کند.

3. He seems to advise us that don't entertain delusive phantom against foreign language ability: we learn impossibly the language same as native people.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او به ما توصیه می کند که شبح delusive را در برابر توانایی زبان خارجی در نظر نمی گیریم: ما به طور غیرقابل باوری این زبان را به عنوان افراد بومی یاد می گیریم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ما به ما توصیه می کنیم که فانتوم های فریبنده در برابر توانایی های زبان خارجی را سرگرم نکنیم: زبان بیگانه زبان بومی را یاد می گیریم

4. Our thoughts may be delusive, but they can't be fictitious.
[ترجمه ترگمان]افکار ما شاید گمراه کننده باشند، اما نمی توانند ساختگی باشند
[ترجمه گوگل]افکار ما ممکن است فریبکارانه باشند اما نمی توانند فریبکارانه باشند

5. What is the difference between visualization and delusive thoughts?
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین تجسم و افکار واهی چیست؟
[ترجمه گوگل]تفاوت بین تجسم و افکار پوچ چیست؟

6. The delusive contents were commonly self-accusation and self-guilty, hypochondriasis.
[ترجمه ترگمان]محتوای delusive اغلب خود - اتهام و خود - گناه بود
[ترجمه گوگل]محتویات فریبکارانه اغلب خود اتهام و خودکفایی، هیپوخاندریازیس بود

7. Hope is delusive, and the new spring will not live up to expectations: it will bring cold, wind and rain, and the sickly tiredness that accompanies the end of winter.
[ترجمه ترگمان]امید واهی است، و بهار جدید برآورده نخواهد شد: سرما، باد و باران، و خستگی بیمارگونه که پایان زمستان را همراهی می کند
[ترجمه گوگل]امیدوار است که فریبکارانه باشد و بهار جدید به انتظارات نرسد: سرما، باد و باران، و خستگی مفرط که در پایان زمستان همراه است، به سر می برند

8. There can be no war nowadays between civilized nations, nor any peace that is not hollow and delusive unless sustained and backed up by the sentiment of the people who are parties to it.
[ترجمه ترگمان]امروزه هیچ جنگی بین ملت های متمدن صورت نمی گیرد، و هیچ صلحی که توخالی و واهی نباشد مگر آنکه پایدار بماند و مورد حمایت مردمی قرار گیرد که به آن تعلق داشته باشند
[ترجمه گوگل]امروزه بین ملت های متمدن جنگی وجود ندارد و هیچ صلحی وجود ندارد که توخالی و فریبنده باشد، مگر آنکه پایه و اساس احساسات مردم که به آن احترام می گذارند حمایت شود

9. First from the concepts points, they have immunity towards the delusive parts of painting which is decided by their autism. It is natural subjective to the traditional point, so the choice is unique.
[ترجمه ترگمان]نخست از این دو مفهوم، آن ها نسبت به قسمت های \"delusive\" نقاشی که از اوتیسم آن ها تعیین شده است، مصونیت دارند این طبیعی است که جنبه سنتی داشته باشد، بنابراین انتخاب منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]اول از مفاهیم، ​​آنها دارای مصونیت نسبت به نقاط حقیقی نقاشی هستند که توسط اوتیسم تعیین می شوند این طبیعی است به ذات سنتی، بنابراین انتخاب منحصر به فرد است

10. But he was not going to be party to a delusive reconstruction of Jesus.
[ترجمه ترگمان]اما قرار نبود که او به صورت تجدید کننده مسیح در امان باشد
[ترجمه گوگل]اما او به بازسازی فریبکارانه عیسی نرفته بود

11. Every day I am more satisfied that the former enquiry is vain and delusive, and the latter only the true objects of the science.
[ترجمه ترگمان]من هر روز بیشتر از این راضی هستم که تحقیق قبلی بی هوده و واهی است و دومی فقط موضوعات واقعی علم است
[ترجمه گوگل]هر روز من بیشتر راضی هستم که تحقیق سابق بیهوده و فریبکارانه است و این تنها عقیده واقعی علم است

12. As an investment product, it has the dual characteristics: preservation & appreciation and delusive bubbles.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک محصول سرمایه گذاری، دارای ویژگی های دوگانه است: حفاظت از appreciation و bubbles delusive
[ترجمه گوگل]به عنوان یک محصول سرمایه گذاری، دارای دو ویژگی است: حفظ * قدردانی و حباب های حیرت انگیز

13. Earlier that day I came to face the concrete cases of impermanence and thereby unintentionally shattered the delusive thought I had carried.
[ترجمه ترگمان]در آغاز آن روز من با موارد محکم of مواجه شدم و در نتیجه به طور غیر عمد the را که باخود حمل کرده بودم خرد کردم
[ترجمه گوگل]پیش از آن روز، من به موارد بتنی بی نظیر رسیدم و به همین علت به طور ناخواسته فریبکارانه ای را که من انجام دادم، فریب دادم

14. I decided to attempt disarranging the target troop in order to pull up a gap by feinting from a delusive direction in the manner of the wolf.
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم که برای کنار زدن یک حمله انحرافی، یک حمله انحرافی را از راه انحرافی به شکل گرگ در نظر بگیرم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم که ناتوانی نیروهای هدف را هدف قرار دهم تا یک شکاف را از طریق یک گرایش ناگهانی به شیوه گرگ ببندم

That thought was delusive.

آن اندیشه گمراه‌کننده بود.


He is under the delusive impression that he has wings and can fly.

او این تصور باطل را دارد که بال دارد و می‌تواند پرواز کند.



کلمات دیگر: