1. cerebral hemorrhage
خونریزی مغزی
2. massive hemorrhage
خون ریزی شدید و گسترده
3. postpartum hemorrhage is the chief indication for the use of this drug
خونریزی پس از زایمان دلیل اصلی برای به کار بردن این دارو است.
4. The patient died from acute cerebral hemorrhage.
[ترجمه ترگمان] بیمار از خونریزی مغزی درگذشت
[ترجمه گوگل]بیمار از خونریزی حاد مغزی فوت کرد
5. Twelve hours later she suffered a massive brain hemorrhage.
[ترجمه ترگمان]دوازده ساعت بعد از خونریزی مغزی شدید رنج می برد
[ترجمه گوگل]دوازده ساعت بعد او خونریزی عظیم مغزی را تجربه کرد
6. These drugs will not be used if hemorrhage is the cause of the stroke.
[ترجمه ترگمان]اگر خونریزی علت سکته باشد، این داروها مورد استفاده قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]اگر خونریزی علت سکته مغزی باشد، این داروها استفاده نخواهد شد
7. Subarachnoid hemorrhage may occur at any age, even among people in the sixth or seventh decade of life.
[ترجمه ترگمان]خونریزی مغزی ممکن است در هر سنی رخ دهد، حتی در میان مردم در دهه ششم یا هفتم زندگی
[ترجمه گوگل]خونریزی زیرراخنوودی ممکن است در هر سنی، حتی در میان افراد در دهه شصت یا هفتم زندگی، رخ دهد
8. Elya would die of a hemorrhage.
[ترجمه ترگمان] Elya از خونریزی میمیره
[ترجمه گوگل]الیا از خونریزی جان می گیرد
9. Other findings include subconjunctival hemorrhage, enophthalmos, hypoesthesia of the cheek and upper gum, subcutaneous emphysema, or a palpable step-off of the orbital rim.
[ترجمه ترگمان]یافته های دیگر شامل خونریزی subconjunctival، enophthalmos، hypoesthesia گونه و gum بالایی، emphysema زیر جلدی و یا یک گام ملموس در لبه اوربیتال است
[ترجمه گوگل]یافته های دیگر شامل خونریزی زیربنژانتالی، انوفتالموس، هیپوستزی چهره و لثه، آمیسیام زیر جلدی یا گام پائین از لبه مداری است
10. Hypertensive, cerebral hemorrhage, did department operation to return some saving?
[ترجمه ترگمان]Hypertensive، خونریزی مغزی عمل انجام دادن چند تا نجات رو انجام داد؟
[ترجمه گوگل]فشار خون، خونریزی مغزی، انجام عملیات بخش برای بازگشت برخی از صرفه جویی؟
11. An elderly gravida easily suffered from subarachnoid hemorrhage with high case fatality.
[ترجمه ترگمان]An مسن به راحتی از خونریزی subarachnoid مبتلا به تلفات شدید رنج می برد
[ترجمه گوگل]یک گراوی سالخوردگی به راحتی از خونریزی سوباراونویید با مرگ و میر بالا برخوردار است
12. Subarachnoid hemorrhage also causes acute headache with symptoms and signs of meningeal irritation.
[ترجمه ترگمان]خونریزی Subarachnoid باعث سردرد شدید با علایم و علایم مننژی می شود
[ترجمه گوگل]خونریزی سوباراکوئیدی همچنین باعث سردرد حاد با علائم و نشانه های تحریک مننژهای می شود
13. The main bleeding source of thoracic hemorrhage was intercostal artery.
[ترجمه ترگمان]منبع خونریزی اصلی خونریزی قفسه سینه، رگ میان دنده ای بود
[ترجمه گوگل]منبع اصلی خونریزی خونریزی قفسه سینه، شریان مجرای دهانی بود
14. He sank into a coma after suffering a brain hemorrhage.
[ترجمه ترگمان]اون بعد از اینکه دچار خونریزی مغزی شد به کما رفت
[ترجمه گوگل]او پس از رنج بردن خونریزی مغزی، وارد یک کاما شد