کلمه جو
صفحه اصلی

herring


معنی : شاه ماهی
معانی دیگر : (جانور شناسی) شاه ماهی، هرینگ (تیره ی clypeidae از راسته ی clupeiformes - بومی آبهای شمالی - به ویژه ماهی ساردین clupea harengus)، شاه ماهی hearengus clupea

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) شاه ماهی ( hearengus clupea )


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: herring, herrings
(1) تعریف: any of various small fishes, found mostly in northern waters, that are caught in great numbers for food.

(2) تعریف: a related fish such as a sardine or shad.

• type of edible fish common to the north atlantic
a herring is a long silver-coloured fish that lives in the sea.
see also red herring.

مترادف و متضاد

شاه ماهی (اسم)
herring, mullet, red mullet, surmullet

جملات نمونه

1. We lose in hake, but gain in herring.
[ترجمه ترگمان]ما در hake گم می شویم، اما شاه ماهی پیدا می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در هیک از دست می دهیم، اما در شاه ماهی به دست می آوریم

2. Neither fish nor good red herring.
[ترجمه ترگمان]ماهی نه ماهی دودی
[ترجمه گوگل]نه ماهی و نه شاه ماهی خوب

3. The young of some kinds of herring are canned as sardines.
[ترجمه ترگمان]جوانان برخی از انواع شاه ماهی به اندازه ماهی ساردین در حال کنسرو کردن هستند
[ترجمه گوگل]جوان از برخی از انواع شاه ماهی به عنوان ساردین ها استفاده می شود

4. He fished up a big herring.
[ترجمه ترگمان]ماهی دودی از جیبش درآورد
[ترجمه گوگل]او یک شاه ماهی بزرگ گرفت

5. Fewer herring than usual have been landed this year.
[ترجمه ترگمان]در سال جاری کم تر از حد معمول شاه ماهی پیدا شده است
[ترجمه گوگل]شاه ماهی کمتر از حد معمول در این سال فرود آمده است

6. He deliberately threw a red herring into the conversation.
[ترجمه ترگمان]او عمدا ماهی دودی را به طرف صحبتش پرت کرد
[ترجمه گوگل]او عمدا یک ماهی قرمز را به مکالمه انداخت

7. Thousands of herring and crab are washed up on the beaches during every storm.
[ترجمه ترگمان]هزاران شاه ماهی و خرچنگ در طول هر طوفان بر روی ساحل شسته می شوند
[ترجمه گوگل]هزاران خربزه و خرچنگ در سواحل در طول هر طوفان شسته شده است

8. Herring is the poor man's salmon.
[ترجمه ترگمان]Herring قزل آلا مرد بیچاره است
[ترجمه گوگل]شاه ماهی ماهی قزل آلا فقیر است

9. Smoked herring is a local delicacy.
[ترجمه ترگمان]دود ماهی دودی یک غذای محلی است
[ترجمه گوگل]شاه ماهی دودی یک ظرافت محلی است

10. Meg's determination not to see her; her red herring about the mysterious proposal of marriage.
[ترجمه ترگمان]تصمیم مگ این بود که او را ببیند
[ترجمه گوگل]تصمیم مگ برای دیدن او؛ شاه ماهی قرمز خود را در مورد پیشنهاد مرموز ازدواج

11. Soft herring roe has a delicious, creamy texture.
[ترجمه ترگمان]roe نرم، دارای بافت نرم و خامه ای است
[ترجمه گوگل]مرغ نرم نرم دارای یک خوشمزه و بافت خامه ای است

12. The oily fish, like mackerel and herring, are not generally very popular.
[ترجمه ترگمان]ماهی های روغنی مانند ماهی خال و شاه ماهی معمولا بسیار محبوب نیستند
[ترجمه گوگل]ماهی های روغنی، مانند ماهی خال مخالی و شاه ماهی، عموما بسیار محبوب نیستند

13. A few dozen herring here or there; nobody troubled: every child went home with a few dozen herring on a string.
[ترجمه ترگمان]یکی دو جین ماهی دودی در آن جا دیده می شد: هر بچه ای با چند تا ماهی دودی به خانه می آمد
[ترجمه گوگل]چندین شاه بلوط در اینجا یا آنجا؛ هیچ کس دچار مشکل نشود: هر کودک با یک چند اونس شاهد در یک رشته به خانه می رود

14. One issue between these parties was whether the herring meal supplied corresponded with the description.
[ترجمه ترگمان]یکی از مشکلات بین این دو حزب این بود که آیا ماهی دودی با این توضیحات مطابقت داشت یا نه
[ترجمه گوگل]یکی از مسائل بین این احزاب این بود که آیا وعده غذایی سرنجی مطابق با شرح بود

15. Deputy City Manager Bruce Herring said the city is negotiating to acquire land for those two sites.
[ترجمه ترگمان]بروس Herring، معاون مدیر شهر، گفت که این شهر در حال مذاکره برای بدست آوردن زمین برای این دو مکان است
[ترجمه گوگل]بروس هرینگ، معاون شهر، گفت که این شهر در حال مذاکره برای به دست آوردن زمین برای این دو سایت است

پیشنهاد کاربران

نوعی ماهی
ماهی نقره ای
ماهی آزاد

a N Atlantic fish that swims in very large groups and is used for food

نخودسیاه ( به طور مجازی )


کلمات دیگر: