معنی : اخراج، عزل، خلع
معانی دیگر : خلع (از مقام)، عزل (از سلطنت و غیره)، معزول سازی
deposal
معنی : اخراج، عزل، خلع
معانی دیگر : خلع (از مقام)، عزل (از سلطنت و غیره)، معزول سازی
انگلیسی به فارسی
عزل، اخراج، خلع
بی ادب، عزل، خلع، اخراج
انگلیسی به انگلیسی
• removal, dismissal (from a position of power)
مترادف و متضاد
اخراج (اسم)
ejection, banishment, deportation, expulsion, dismissal, eviction, exclusion, boot, ouster, deposal, extrusion, rustication
عزل (اسم)
discharge, dismissal, deposal, removal
خلع (اسم)
discharge, deposal, dethronement
کلمات دیگر: