1. he gave her a fillip on the shoulder with his leather gloves
با دستکش های چرمی خود،ضربه ی تند و سبکی به شانه ی او زد.
2. he gave me a fillip on the head
او به سرم تلنگر زد.
3. the war gave a fillip to patriotism, but for a short time only
جنگ میهن دوستی را برانگیخت ولی فقط برای مدتی کوتاه.
4. i was hoping thus to fillip his spirits
امیدوار بودم بدین وسیله روحیه ی او را تشجیع کنم.
5. A cut in lending rates would give a fillip to the housing market.
[ترجمه ترگمان]کاهش نرخ وام، تلنگری به بازار مسکن خواهد زد
[ترجمه گوگل]کاهش نرخ وام دهی به بازار مسکن کمک می کند
6. The athletics win provided a much-needed fillip to/for national pride.
[ترجمه ترگمان]این دو تیم یک انگیزه لازم را برای غرور ملی به ارمغان آوردند
[ترجمه گوگل]پیروزی در ورزش، نیازهای بسیار مورد نیاز برای / برای غرور ملی فراهم شده است
7. The news gave the stock market a big fillip.
[ترجمه ترگمان]این خبر تلنگری بزرگ به بازار سهام زد
[ترجمه گوگل]این خبر ها بازار سهام را بزرگ کرد
8. The news gave a fillip to the telecommunications sector.
[ترجمه ترگمان]این خبر به بخش مخابرات تلنگر زد
[ترجمه گوگل]این خبر به بخش ارتباطات راه دور ارسال شد
9. British athletics received a tremendous fillip when Wells won the Gold.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ولز مدال طلا را برد، ورزش کاران انگلیسی یک انگیزه عالی دریافت کردند
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری بریتانیا هنگامی که ولز برنده طلا شد، بسیار بزرگ شد
10. The notion of regional planning received a great fillip from Unwin's proposals for London prepared between 1929 and 193
[ترجمه ترگمان]مفهوم برنامه ریزی منطقه ای، انگیزه ای عالی از پیشنهادهای لفظی برای لندن بین سال های ۱۹۲۹ تا ۱۹۳ میلادی دریافت کرد
[ترجمه گوگل]مفهوم برنامه ریزی منطقه ای از طرح های Unwin برای لندن که بین سال های 1929 و 193 تهیه شده بود بسیار عالی بود
11. Cardin still knows how to give a fillip to classic styles.
[ترجمه ترگمان]Cardin هنوز می داند چگونه به سبک کلاسیک تلنگری به سبک کلاسیک بزند
[ترجمه گوگل]کاردین هنوز می داند که چگونه می تواند سبک های کلاسیک را پر کند
12. It was with a little fillip of surprise that Pascoe realized she hadn't recognized his voice.
[ترجمه ترگمان]با کمی حیرت، متوجه شد که صدای او را نشناخته است
[ترجمه گوگل]با پوزش کمی از تعجب متوجه شد که Pascoe متوجه شد که صدای او را به رسمیت نمی شناسد
13. Mergers and acquisitions gave a brief fillip to prices early in the day.
[ترجمه ترگمان]ادغام ها و اکتساب یک انگیزه کوتاه به قیمت زود در روز دادند
[ترجمه گوگل]ادغام و جذب قیمت ها در اوایل روز به قیمت های پایین پرداخت
14. His approval was an added fillip.
[ترجمه ترگمان]موافقت او یک تلنگر اضافی بود
[ترجمه گوگل]تصویب او یک افزودنی بود
15. The boom got a fillip in 2004 as migrants from the EU's new members flooded in.
[ترجمه ترگمان]رونق اقتصادی در سال ۲۰۰۴ به عنوان مهاجرانی از اعضای جدید اتحادیه اروپا وارد شد
[ترجمه گوگل]این رونق در سال 2004 به عنوان مهاجرانی از اعضای جدید اتحادیه اروپا سیل شد