کلمه جو
صفحه اصلی

fishbone


معنی : خار ماهی
معانی دیگر : معمارى : جناغى، استخوان ماهی، خارماهی

انگلیسی به فارسی

fishbone، خار ماهی


انگلیسی به انگلیسی

• bone of a fish

مترادف و متضاد

خار ماهی (اسم)
fishbone

جملات نمونه

1. The coughing dislodged the fishbone from his throat.
[ترجمه ترگمان]سرفه از گلویش بیرون پرید
[ترجمه گوگل]سرفه، ماهی ماهی را از گلو خارج کرد

2. A fishbone lodged in his throat.
[ترجمه ترگمان]A در گلویش گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]یک ماهی در گلوی خود گذاشت

3. The fishbone lodged in her throat.
[ترجمه ترگمان]The گلوی او را گرفته بود
[ترجمه گوگل]ماهی ماهی که در گلویش قرار دارد

4. The fishbone is still sticking in his throat.
[ترجمه ترگمان]The هنوز در گلویش گیر کرده
[ترجمه گوگل]ماهی ماهی هنوز در گلویش چسبیده است

5. A fishbone got stuck in his throat a long wrestle, he managed to swallow it down.
[ترجمه ترگمان]یکی از fishbone در گلویش گیر کرد و موفق شد آن را قورت بدهد
[ترجمه گوگل]ماهی قفل در گلو خود گیر جنگ طولانی است، او موفق به فرو بردن آن

6. The utility model comprises a fishbone antenna a ring vibrator, and a double - shaft paraboloid.
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی شامل یک antenna از یک حلقه vibrator، و یک paraboloid دو محور است
[ترجمه گوگل]مدل ابزار شامل یک آنتن ماهواره ای یک ویبراتور حلقه و یک پارابولید دو محور است

7. He swallowed a fishbone and gagged.
[ترجمه ترگمان]دهن بسته و دهنش رو قورت داد
[ترجمه گوگل]او ماهی ماهی را فرو برد و زد

8. When should a fishbone diagram be used?
[ترجمه ترگمان]چه زمانی یک نمودار خارماهی به کار می رود؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی باید یک نمودار ماهواره ای استفاده شود؟

9. A fishbone stuck in my throat.
[ترجمه ترگمان]A در گلویم گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]یک ماهی در گلوی من گیر کرده است

10. The research methods are Fishbone analysis and Petri net.
[ترجمه ترگمان]روش های تحقیق عبارتند از: تجزیه Fishbone و نمایش نمایش سیستم های همزمان
[ترجمه گوگل]روش های تحقیق عبارتند از تجزیه و تحلیل ماهی و شبکه پتری

11. The coughing dislodged the fishbone from throat.
[ترجمه ترگمان]سرفه، the را از گلوی او بیرون کشید
[ترجمه گوگل]سرفه باعث از بین رفتن ماهی در گلو شد

12. He coughed and choked up a fishbone.
[ترجمه ترگمان]سرفه کرد و سرفه کرد
[ترجمه گوگل]او سرفه کرد و ماهی ماهی را خفه کرد

13. Try to cough out the fishbone in your throat.
[ترجمه ترگمان] سعی کن گلوی خودتو پاره کنی
[ترجمه گوگل]سعی کنید سرفه را در گلویتان بکشید

14. She coughed and choked up fishbone.
[ترجمه ترگمان]سرفه کرد و نفسش را در سینه حبس کرد
[ترجمه گوگل]او سرفه و چنگ زده بود

15. I finally found the reason of fishbone leaving on the table everytime.
[ترجمه ترگمان]بالاخره دلیل رفتنم رو پیدا کردم که هر وقت هر وقت خواستی میری رو میز
[ترجمه گوگل]من بالاخره متوجه شدم که ماهیان هر روز بر روی میز می نشینند


کلمات دیگر: