1. Talk of defeat had demoralized the team.
[ترجمه ترگمان]صحبت از شکست تیم را تضعیف کرده بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد شکست تیم تیم را تضعیف کرد
2. Losing several matches in succession had completely demoralized the team.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن چندین بازی پیاپی تیم را کاملا تضعیف کرد
[ترجمه گوگل]از دست دادن مسابقات چند جانبه به طور پیوسته، تیم را کاملا از بین برد
3. The troops were thoroughly demoralized by this set - back.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی به طور کامل با این عقب نشینی تضعیف شدند
[ترجمه گوگل]سربازان به طور کامل توسط این مجموعه از بین رفته اند
4. The illness demoralized him and recovery took several weeks.
[ترجمه ترگمان]بیماری او را تضعیف کرد و ریکاوری چند هفته طول کشید
[ترجمه گوگل]بیماری او را مجبور کرد و بهبود چندین هفته طول کشید
5. Clearly, one of the objectives is to demoralize the enemy troops in any way they can.
[ترجمه ترگمان]واضح است که یکی از اهداف این است که سربازان دشمن را به هر طریقی که بتوانند تضعیف کنند
[ترجمه گوگل]واضح است که یکی از اهداف این است که نیروهای دشمن را به هر طریقی که می توانند تحمل کنند
6. The refugees were cold, hungry, and demoralized.
[ترجمه ترگمان]پناهندگان گرسنه، گرسنه، و تضعیف روحیه بودند
[ترجمه گوگل]پناهندگان سرد، گرسنه و غیرقابل تحمل بودند
7. After the game, the players were tired and demoralized.
[ترجمه ترگمان]بعد از بازی، بازیکنان خسته و ناامید شدند
[ترجمه گوگل]پس از بازی، بازیکنان خسته و تضعیف شدند
8. Poor working conditions lead to demoralized and unproductive employees.
[ترجمه ترگمان]شرایط کاری ضعیف منجر به کارمندان دلسرد و غیرسازنده می شود
[ترجمه گوگل]شرایط کار ضعیف منجر به کارکنان فاسد و غیر کارآمد می شود
9. Being out of work for a long time is very demoralizing.
[ترجمه ترگمان]خارج شدن از کار برای مدتی طولانی، بسیار زننده است
[ترجمه گوگل]از کار کردن برای مدت زمان طولانی بسیار روحانی است
10. The ship's crew were now exhausted and utterly demoralized.
[ترجمه ترگمان]افراد کشتی اکنون خسته و خسته بودند و به کلی خود را از دست داده بودند
[ترجمه گوگل]خدمه کشتی در حال حاضر خسته و کاملا تخریب شده است
11. The workers here seem very demoralized.
[ترجمه ترگمان]کارگران اینجا بسیار دلسرد به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]کارگران اینجا به نظر بسیار تخریب شده اند
12. The enemy troops were exhausted and demoralized.
[ترجمه ترگمان]قشون دشمن خسته و فرسوده شده بود
[ترجمه گوگل]نیروهای دشمن خسته و دمیده شده بودند
13. We were so demoralized by that one wrong turn that were lost for hours.
[ترجمه ترگمان]ما به این نتیجه رسیده بودیم که یک تغییر اشتباه برای ساعت ها از دست رفته بود
[ترجمه گوگل]ما با یک اشتباه نادرست که برای ساعت ها از دست رفته بود، خیلی دگرگون شده بودیم
14. The defeated army returned home as a demoralized rabble.
[ترجمه ترگمان]ارتش شکست خورده به عنوان اوباش demoralized به خانه بازگشت
[ترجمه گوگل]ارتش شکست خورده بازگشت به خانه را به عنوان یک خرچنگ demoralized
15. They have left the teaching profession, demoralized and undervalued.
[ترجمه ترگمان]آن ها حرفه تدریس را رها کرده اند، خود را تضعیف می کنند و ارزش خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]آنها حرفه ی تدریس را ترک کرده اند، از دست داده اند و کم ارزش شده اند