معنی : کاری، فعال، جدی، پرتکاپو، دارای انرژی، کارمایهای
معانی دیگر : پر انرژی، پرکار مایه، پر اشتیاق و پرکار، پر حرارت، پر تلاش، پر کنش
energetic
معنی : کاری، فعال، جدی، پرتکاپو، دارای انرژی، کارمایهای
معانی دیگر : پر انرژی، پرکار مایه، پر اشتیاق و پرکار، پر حرارت، پر تلاش، پر کنش
انگلیسی به فارسی
پرتکاپو، کارمایهای، جدی، کاری، فعال، دارای انرژی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: energetically (adv.)
مشتقات: energetically (adv.)
• (1) تعریف: full of or displaying energy; active; vigorous.
• متضاد: exhausted, inactive, indolent, languid, lethargic, limp, listless, soporific, supine, torpid, washed-out, weary, worn, worn-out
• مشابه: active, alive, arduous, dynamic, enthusiastic, hard, industrious, lively, spirited, vehement, vigorous, virile, vital
• متضاد: exhausted, inactive, indolent, languid, lethargic, limp, listless, soporific, supine, torpid, washed-out, weary, worn, worn-out
• مشابه: active, alive, arduous, dynamic, enthusiastic, hard, industrious, lively, spirited, vehement, vigorous, virile, vital
• (2) تعریف: executed with energy; effective; powerful.
• متضاد: lifeless, weak
• مشابه: alive, ardent, dynamic, forceful
• متضاد: lifeless, weak
• مشابه: alive, ardent, dynamic, forceful
• vigorous, full of energy
someone who is energetic shows a lot of enthusiasm and determination.
an energetic person or activity does or involves a lot of physical movement.
someone who is energetic shows a lot of enthusiasm and determination.
an energetic person or activity does or involves a lot of physical movement.
مترادف و متضاد
کاری (صفت)
active, energetic, drastic, effective
فعال (صفت)
smart, acting, active, energetic, strenuous, cracking, peppy, snappy, spirited, go-ahead, hot-shot, pushful, spiriting
جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided
پرتکاپو (صفت)
energetic, aggressive
دارای انرژی (صفت)
energetic
کارمایهای (صفت)
energetic
full of life; forceful
Synonyms: active, aggressive, animated, ball of fire, breezy, brisk, demoniac, driving, dynamic, enterprising, forcible, fresh, hardy, high-powered, indefatigable, industrious, kinetic, lively, lusty, peppy, potent, powerful, red-blooded, rugged, snappy, spirited, sprightly, spry, stalwart, strenuous, strong, sturdy, tireless, tough, unflagging, untiring, vigorous, vital, vivacious, zippy
Antonyms: idle, inactive, lazy, lethargic, lifeless, slow, sluggish, tired
جملات نمونه
1. my father was an energetic man
پدرم مرد پر تلاشی بود.
2. he had not slept that night, nevertheless he was alert and energetic the next day
او آن شب نخوابیده بود بااین حال فردای آن شب هشیار و پویا بود.
3. This world belongs to the energetic.
[ترجمه ترگمان]این دنیا به انرژی پر انرژی تعلق دارد
[ترجمه گوگل]این جهان متعلق به پر انرژی است
[ترجمه گوگل]این جهان متعلق به پر انرژی است
4. The elderly man is quite energetic.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد پر انرژی است
[ترجمه گوگل]مرد سالخورده بسیار پر انرژی است
[ترجمه گوگل]مرد سالخورده بسیار پر انرژی است
5. He seemed a dynamic and energetic leader.
[ترجمه ترگمان]او یک رهبر پویا و فعال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک رهبر پویا و پر انرژی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک رهبر پویا و پر انرژی به نظر می رسید
6. Young, bright, energetic with strong career-ambition.
[ترجمه ترگمان]جوان، باهوش، پر انرژی و با جاه طلبی قوی
[ترجمه گوگل]جوان، روشن، پر انرژی با شغلی قوی
[ترجمه گوگل]جوان، روشن، پر انرژی با شغلی قوی
7. I don't associate him with energetic sports.
[ترجمه ترگمان]من با شور و شوق با او معاشرت نمی کنم
[ترجمه گوگل]من او را با ورزش پر انرژی ندیده ام
[ترجمه گوگل]من او را با ورزش پر انرژی ندیده ام
8. We need to be more energetic in promoting ourselves abroad.
[ترجمه ترگمان]ما باید برای ترویج خود در خارج از کشور انرژی بیشتری داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید در پرورش خودمان در خارج از کشور انرژی بیشتری داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید در پرورش خودمان در خارج از کشور انرژی بیشتری داشته باشیم
9. Blackwell is 5 strong looking and enormously energetic.
[ترجمه ترگمان]به لک ول، به لک ول خیلی قوی و پر جنب و جوش است
[ترجمه گوگل]Blackwell 5 قوی و فوق العاده پر انرژی است
[ترجمه گوگل]Blackwell 5 قوی و فوق العاده پر انرژی است
10. Energetic, fashion-minded person.
[ترجمه ترگمان]Energetic، فرد با ذهن مد
[ترجمه گوگل]شخص ثروتمند و متفکر
[ترجمه گوگل]شخص ثروتمند و متفکر
11. Aaron Copland was an energetic promoter of American music.
[ترجمه ترگمان]آرون Copland یک مروج پر انرژی موسیقی آمریکایی بود
[ترجمه گوگل]هارون کاپلند یک تروجان پر انرژی از موسیقی آمریکایی بود
[ترجمه گوگل]هارون کاپلند یک تروجان پر انرژی از موسیقی آمریکایی بود
12. He is constitutionally energetic.
[ترجمه ترگمان]او براساس قانون اساسی پر انرژی است
[ترجمه گوگل]او از نظر قانون اساسی پر انرژی است
[ترجمه گوگل]او از نظر قانون اساسی پر انرژی است
13. The company is trying to create a young energetic image.
[ترجمه ترگمان]این شرکت می کوشد تا یک تصویر جوان پر انرژی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال تلاش برای ایجاد یک تصویر پر انرژی است
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال تلاش برای ایجاد یک تصویر پر انرژی است
14. The heart responds well to energetic exercise.
[ترجمه ترگمان]قلب به ورزش پر انرژی پاسخ می دهد
[ترجمه گوگل]قلب به خوبی به ورزش پر انرژی پاسخ می دهد
[ترجمه گوگل]قلب به خوبی به ورزش پر انرژی پاسخ می دهد
My father was an energetic man.
پدرم مرد پرتلاشی بود.
پیشنهاد کاربران
پر جنب و جوش، فعال
انرژی فراوان ودنیای پرانرژی
فعالیت یا ورزش انرژی بر
فعال، پر انرژی، پر جنب و جوش
با انرژی_داشتن انرژی زیاد💪👍
energetic ( adj ) = robust ( adj )
به معناهای: نیرومند، پرانرژی، پر جوش و خروش
به معناهای: نیرومند، پرانرژی، پر جوش و خروش
foll of energy - active
فعالیتی سخت و خسته کننده
فعال . با انرژی .
پرانرژی
کلمات دیگر: