1. depress the red button to start the motor
برای به کار انداختن موتور دکمه ی قرمز را فشار دهید.
2. if you depress the gas pedal, the car will go faster
اگر روی پدال گاز فشار بیاوری اتومبیل تندتر می رود.
3. unemployment and the lowering of incomes will depress the markets
بیکاری و کم شدن درآمدها بازارها را کساد خواهد کرد.
4. The rainy days always depress me.
[ترجمه Adrina] روز های بارانی همیشه من را افسرده می کند
[ترجمه A.A] ایام بی پولی ( تنگدستی ) همیشه منو رنج میده
[ترجمه هادی] تو روزهای بارانی اصلا دل و دماغ ندارم.
[ترجمه ترگمان]روزه ای بارونی همیشه منو افسرده می کنه
[ترجمه گوگل]روزهای بارانی همیشه من را خفه می کنند
5. Several factors combined to depress the American economy.
[ترجمه ترگمان]چندین عامل برای افسرده کردن اقتصاد آمریکا ترکیب شدند
[ترجمه گوگل]عوامل متعددی برای کاهش اقتصاد آمریکا ترکیب شده است
6. High interest rates may depress share prices.
[ترجمه ترگمان]نرخ سود بالا ممکن است قیمت سهام را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]نرخ بهره بالا می تواند قیمت سهام را کاهش دهد
7. Slowly depress the accelerator/brake pedal.
[ترجمه ترگمان]پدال گاز را فشار دهید و پدال ترمز را فشار دهید
[ترجمه گوگل]پدال شتاب دهنده / ترمز را به آرامی فشار دهید
8. This drug helps depress high hormone levels.
[ترجمه ترگمان]این دارو به کاهش سطح هورمونی کمک می کند
[ترجمه گوگل]این دارو به کاهش سطح هورمون بالا کمک میکند
9. Runaway inflation will depress the economy.
[ترجمه ترگمان]تورم فراری اقتصاد را افسرده می کند
[ترجمه گوگل]تورم فرار اقتصاد را کاهش خواهد داد
10. Dieting may also depress the metabolic rate, he says, making it easier to gain weight the next time around.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که Dieting ممکن است نرخ متابولیک را کاهش دهد و بیان می کند که کسب وزن در زمان بعدی آسان تر است
[ترجمه گوگل]او می گوید، رژیم غذایی همچنین ممکن است میزان متابولیسم را کاهش دهد، و این باعث می شود که وزن بعدی بعدا کاهش یابد
11. The aim in doing this is not to depress yourself but to be open to the possibility of self-improvement.
[ترجمه ترگمان]هدف از انجام این کار این است که خودتان را افسرده نکنید اما در معرض احتمال بهبود خود باشید
[ترجمه گوگل]هدف این کار این است که خود را افسرده نکنید، بلکه به امکان بهبود خودتان باز گردد
12. to depress the clutch pedal .
[ترجمه ترگمان]تا پدال گاز را فشار دهد
[ترجمه گوگل]پدال کلاچ را فشار دهید
13. Depress the clutch fully.
[ترجمه ترگمان]clutch را کامل کن
[ترجمه گوگل]کلاچ را کاملا خاموش کنید
14. Normally rising interest rates will depress the price of gilts by making their fixed interest payments less attractive to investors.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، نرخ بهره رو به افزایش قیمت gilts را کاهش می دهد و باعث می شود که پرداخت بهره ثابت آن ها برای سرمایه گذاران جذابیت کمتری داشته باشد
[ترجمه گوگل]به طور معمول نرخ بهره افزایش می یابد قیمت مرده ها را با کاهش پرداخت های ثابت بهره کمتر برای سرمایه گذاران
15. That could depress prices over the next year, some analysts say.
[ترجمه ترگمان]برخی تحلیلگران می گویند که این مساله می تواند قیمت ها را در سال آینده کاهش دهد
[ترجمه گوگل]بعضی تحلیلگران می گویند قیمت آن می تواند در سال آینده کاهش یابد