کلمه جو
صفحه اصلی

glittery


معنی : درخشان، پر تلالو
معانی دیگر : تابناک، براق، پر زرق و برق، نورانی و چشمگیر، پر جلوه

انگلیسی به فارسی

درخشان، پر تلالو


پر زرق و برق، پر تلالو، درخشان


انگلیسی به انگلیسی

• sparkly, shiny, reflecting light, brilliant
something that is glittery shines with a sparkling light.

مترادف و متضاد

درخشان (صفت)
ablaze, bright, shining, luminous, shiny, stellar, phosphorescent, refulgent, beaming, starry, beamy, illustrious, luminescent, luminiferous, lucid, fulgent, glittery, luciferous, lightsome

پر تلالو (صفت)
resplendent, glittery

جملات نمونه

1. Now go on, get one of your most glittery frocks on and give those kids the performance of your life.
[ترجمه ترگمان]حالا بروید یکی از most glittery را ببینید و به آن بچه ها عملکرد زند گیت را بدهید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، یکی از جذاب ترین جلوه های خود را بر روی و به آن بچه ها عملکرد زندگی خود را

2. He used to sneak into glittery society events and take pictures of himself with all the leading celebs.
[ترجمه ترگمان]مدام به تماشای اتفاقات اجتماعی می افتاد و با تمام آدم های پیشرو عکس می گرفت
[ترجمه گوگل]او به رویدادهای جامعه پر جنب و جوش دزدکی حرکت کرد و عکس های خود را با تمام برجسته های برجسته ای به تصویر کشید

3. Then a white stone which had glittery lumps on it, but that wasn't smooth enough.
[ترجمه ترگمان]سپس سنگی سفید بر روی آن نصب کرده بود، اما به اندازه کافی نرم نبود
[ترجمه گوگل]سپس یک سنگ سفید که بر روی آن براق بود، اما به اندازه کافی صاف نبود

4. The sand took the glittery morning light and threw it back into his eyes like a mirror.
[ترجمه ترگمان]نور صبحگاهی برق زد و آن را مثل آینه به چشمانش حلقه کرد
[ترجمه گوگل]شن و ماسه نور صبح زود برداشت و آن را به چشمانش مانند یک آینه باز کرد

5. Glittery names and high-class culture are tops on the agenda to lend cultural substance and high profile status to a faraway place where few Americans have been.
[ترجمه ترگمان]نام های glittery و فرهنگ رده بالای در دستور کار برای قرض دادن به مواد فرهنگی و وضعیت پروفایل بالا به جایی دور دست هستند که در آن تعداد کمی از آمریکایی ها در آنجا حضور داشته اند
[ترجمه گوگل]نام های پرطرفدار و فرهنگ های عالی در دستور کار هستند تا مواد فرهنگی و وضعیت عالی را به یک مکان دور که تعداد کمی از آمریکایی ها در آن قرار دارد، به دست آورند

6. The 250g, rectangular coffee tin features a glittery gold and silver star pattern, designed to invoke the magic of Christmas.
[ترجمه ترگمان]۲۵۰ گرم، یک قوطی قهوه مستطیلی، پر زرق و برق به رنگ طلایی و الگوی ستاره ای نقره ای است که برای استفاده از جادوی کریسمس طراحی شده است
[ترجمه گوگل]قلع قهوه ای مستطیلی 250 گرم دارای یک الگوی ستاره ای طلایی و نقره ای پر زرق و برق است که برای جادوی کریسمس طراحی شده است

7. She wore glittery earrings and more makeup than I could rememBer.
[ترجمه ترگمان]پر زرق و برق و آرایش خیلی بهتر از آن بود که من بتوانم تحمل کنم
[ترجمه گوگل]او گوشواره پر زرق و برق و آرایش بیشتری را از من می توانست rememBer داشته باشد

8. Doesn't it look like glittery water?
[ترجمه ترگمان]پر زرق و برق به نظر نم یاد؟
[ترجمه گوگل]آیا آن را مانند آب درخشان نیست؟

9. The evening of concert Mom wore glittery earrings and more makeup than I could remember.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر آن شب، مامان، گوشواره های پر زرق و برق و آرایش بیشتر از آنچه من به یاد داشتم، به نمایش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]شب کنسرت مامان از گوشواره های پر زرق و برق و آرایش بیشتری برخوردار بود

10. For China, however, something a little more glittery was called for.
[ترجمه ترگمان]اما برای چین چیزی به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]با این حال، برای چین، چیزی شبیه تر به نظر می آمد

11. A simple draped dress suits everyone and could be either plain or really glittery for Christmas parties.
[ترجمه ترگمان]یک لباس ساده با لباس ساده برای همه مناسب است و برای مهمانی های کریسمس هم خیلی جذاب است
[ترجمه گوگل]یک لباس پوشیدنی ساده برای همه مناسب است و می تواند برای احزاب کریسمس یا ساده و یا واقعا پربرکت باشد

12. The Labeques appeared on the landing, giggling, wearing black leather and clinking with glittery chains.
[ترجمه ترگمان]The روی پاگرد نشسته بود و می خندید، چرم سیاه پوشیده بود و با زنجیره ای پر زرق و برق برق می زد
[ترجمه گوگل]Labeques در فرود، ظلم زدن، پوشیدن چرم سیاه و چنگ زدن با زنجیره های پر زرق و برق ظاهر شد

13. And she was rather nice to me in her glittery at-home sort of way.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی پر زرق و برق به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]و او در خانه ای پر زرق و برق در خانه شاد بود

14. The train bowls along the valley of the Elbe by the glittery river.
[ترجمه ترگمان]در امتداد دره رودخانه الب، رودخانه پر تلالو بود
[ترجمه گوگل]قطار در امتداد دره الب با رودخانه پر زرق و برق می کوبد

15. Double the riches of a burgundy red or purple palette with glittery gold.
[ترجمه ترگمان]با دانه های پر زرق و برق پر زرق و برق رنگ های قرمز و قرمز شرابی را دوبرابر کنید
[ترجمه گوگل]ثروت یک پالت قرمز یا بنفش بوروندی با طلای پر زرق و برق دار


کلمات دیگر: