کلمه جو
صفحه اصلی

inconsequent


معنی : بی نتیجه، نا درست، بی ربط، گسیخته، غیر معقول، غیر منطقی، فاقد ارتباط منطقی
معانی دیگر : نامعقول، نامربوط، آشفته، بی سامان، ناسازمند، inconsecutive : فاقد ارتباط منطقی

انگلیسی به فارسی

( inconsecutive =) فاقد ارتباط منطقی، بی ربط،گسیخته، نادرست، غیر معقول، بی نتیجه


ناخوشایند، بی ربط، فاقد ارتباط منطقی، گسیخته، غیر معقول، بی نتیجه، غیر منطقی، نا درست


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inconsequently (adv.), inconsequence (n.)
(1) تعریف: not following logically, as from a premise.

(2) تعریف: random or haphazard.

(3) تعریف: not consistent with the general character or quality of something.

(4) تعریف: not important; trivial.

• lacking a logical sequence; not following a natural order of events; disconnected, inconsecutive; illogical; irrelevant

مترادف و متضاد

بی نتیجه (صفت)
abortive, inconclusive, ineffective, indeterminate, ineffectual, resultless, inconsequent, inconsecutive

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

بی ربط (صفت)
irrelevant, excursive, desultory, loose, impertinent, fragmentary, disjointed, incoherent, inconsequent, inapposite, inconsecutive, irrelative

گسیخته (صفت)
disjointed, inconsequent, inconsecutive

غیر معقول (صفت)
unreasonable, extravagant, inconsequent, inconsecutive

غیر منطقی (صفت)
irrational, illogical, inconsequent

فاقد ارتباط منطقی (صفت)
inconsequent, inconsecutive

جملات نمونه

1. Facing so many problems raised in inconsequent development of city, people have to lead this development into a healthy and sustainable way by means of urban planning.
[ترجمه ترگمان]با روبرو شدن با بسیاری از مشکلات مطرح شده در توسعه شهر، مردم مجبورند این توسعه را به روشی سالم و پایدار با استفاده از برنامه ریزی شهری هدایت کنند
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن بسیاری از مشکلات مطرح شده در توسعه غیرمنتظره شهر، مردم باید این توسعه را به روش سالم و پایدار با استفاده از برنامه ریزی شهری هدایت کنند

2. She broke from the inconsequent meaningless mild tone of irony.
[ترجمه ترگمان]با لحن ملایم و ملایم به آرامی گفت:
[ترجمه گوگل]او از لحن ناخوشایند خفیف ناخوشایند فرار کرد

3. As he went along, he kept mumbling inconsequent phrases.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به راه خود ادامه می داد، he را زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که او ادامه داد، او همچنان عبارات ناخوشایند را می لرزاند

4. But this is inconsequent and very dangerous I think.
[ترجمه ترگمان]اما به ظاهر عادی و خیلی خطرناک است
[ترجمه گوگل]اما این به نظر من ناخوشایند و بسیار خطرناک است

5. Forgive, I pray you, this inconsequent digression by what was once a woman.
[ترجمه ترگمان]معذرت می خواهم، من از شما تقاضا می کنم که این موضوع به خاطر آنچه زمانی یک زن بود از موضوع خارج شد
[ترجمه گوگل]ببخشید، من از شما دعوت می کنم که این اتفاق ناگواری را با آنچه که یک بار یک زن بود بود

6. The quite inconsequent fellow was managed like a puppet.
[ترجمه ترگمان]به ظاهر عادی به ظاهر یک عروسک دست و پا می زد
[ترجمه گوگل]شخص کاملا ناخوشایند مانند یک عروسک مدیریت شد

7. He was still more perplexed, for this inconsequent smile made nothing clear.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این لبخند به ظاهر inconsequent چیزی روشن نکرد
[ترجمه گوگل]او هنوز مبهم تر بود، زیرا این لبخند ناخوشایند چیزی روشن نکرد

8. People surged along the sidewalk, crowding, questioning, filling the air with rumours and inconsequent surmises. Mrs.
[ترجمه ترگمان]مردم در پیاده رو جمع می شدند، در حالی که در هوا جمع شده بودند، در حالی که هوا را با شایعات و فرضیات به سبک پر کرده بودند، در پیاده رو موج می زدند خانم،
[ترجمه گوگل]مردم در امتداد پیاده رو، سقوط، پرسش، پر کردن هوا با شایعات و پیش بینی های نامناسب انجام گرفت خانم

9. The answer that pair of problems can behave when chatting is inconsequent, narrate beside the point to the thing, make the person feels not easy understanding, call " thinking is flabby " .
[ترجمه ترگمان]پاسخ این دو مشکل می تواند زمانی رفتار کند که چت کردن است، روایت خود را در کنار نقطه شروع می کند، و باعث می شود فرد درک ساده ای نداشته باشد، \"تفکر\" سست و شل است
[ترجمه گوگل]پاسخی که این دو مشکل می توانند زمانی که چت ناموفق است، در کنار نقطه به چیزی نقل مکان کند، باعث می شود فرد احساس راحتی نداشته باشد، به نام 'تفکر لعنتی' باشد

پیشنهاد کاربران

بی نظم و ترتیب



کلمات دیگر: