معنی : زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن
معانی دیگر : (با زنجیر) بستن، گیرانداختن، گرفتار کردن، مجذوب کردن، فریفته کردن، زنجیروار وصل کردن، زنجیره کردن
زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقیدساختن
enchain، زنجیر کردن، در زنجیر نهادن، محکم نگاه داشتن، مقید ساختن
people enchained by ignorance and superstition
مردمی که در زنجیر جهل و خرافاتاند
The speaker was hoping to enchain the attention of the audience.
سخنران امیدوار بود که توجه شنودگان را جلب کند.