کلمه جو
صفحه اصلی

denunciation


معنی : اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی
معانی دیگر : نکوهش، محکوم سازی، تقبیح (رجوع شود به: denounce)، واسرنگش

انگلیسی به فارسی

بدگویی، عیب‌جویی، اتهام، شکایت، چغلی


محکومیت، شکایت، اتهام، عیب جویی، چغلی، بد گویی


انگلیسی به انگلیسی

• condemnation, denouncement
denunciation of someone or something is severe public criticism of them.

مترادف و متضاد

اتهام (اسم)
accusation, charge, indictment, impeachment, denunciation, delation

عیب جویی (اسم)
reproach, denunciation, criticism, cavil

شکایت (اسم)
denunciation, murmur, protest, moan, gripe, groan, rumble, complaint, grievance, discontent

بد گویی (اسم)
defamation, vituperation, vilification, detraction, obloquy, denunciation, malediction, gossip

چغلی (اسم)
tale, denunciation, delation, rumble, rumor, rumour

condemnation, criticism


Synonyms: accusation, arraignment, blame, castigation, censure, charge, cursing, damning, denouncement, derogation, dressing down, fulmination, incrimination, indictment, invective, knock, obloquy, rap, reprehension, reprimand, reprobation, smearing, stigmatization, upbraidment, vilification


Antonyms: appreciation, approval, commendation, compliment, praise


جملات نمونه

1. the church's denunciation of the government's activities
تقبیح اعمال دولت توسط کلیسا

2. All parties joined in bitter denunciation of the terrorists.
[ترجمه ترگمان]همه احزاب محکوم به اعتراض شدید به تروریست ها شدند
[ترجمه گوگل]همه احزاب به تلخ متهم تروریست ها پیوستند

3. In his speech, he made a fierce denunciation of government policy.
[ترجمه ترگمان]او در سخنرانی خود، به شدت از سیاست دولت انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]او در سخنرانی خود محکومیت شدید سیاست دولت را بر عهده گرفت

4. The denunciation was made on the basis of second-hand information.
[ترجمه ترگمان]این انصراف بر پایه اطلاعات دست اول انجام شد
[ترجمه گوگل]این محکومیت براساس اطلاعات دست دوم ساخته شد

5. We were amazed to hear the witness's denunciation of the accused.
[ترجمه ترگمان]ما از شنیدن اتهام اتهام متهم به اتهام متهم متعجب شدیم
[ترجمه گوگل]ما شگفت زده شدیم که شاهد محکومیت متهم را می شنویم

6. On September 2 he wrote a stinging denunciation of his critics.
[ترجمه ترگمان]در دوم سپتامبر، او به انتقادات stinging از منتقدان خود نوشت
[ترجمه گوگل]در 2 سپتامبر او یک نقد محکم از منتقدان خود نوشته است

7. Khomeinis denunciation was widely reproduced and popular.
[ترجمه ترگمان]khomeinis به طور گسترده باز و محبوب شد
[ترجمه گوگل]محکومیت خمینی به طور گسترده ای بازتولید و محبوب بود

8. Beneath its denunciation of war and its apparent modernity there is the chauvinist roar of good and evil.
[ترجمه ترگمان]در زیر اتهام جنگ و آشکار شدن آن there roar the خوب و شر است
[ترجمه گوگل]در زیر محکومیت جنگ و مدرنیته ظاهری آن، رعب و وحشت شوونیستی از خیر و شر است

9. on another wall was the old denunciation in Chinese: "[SACO] was the command center and supreme headquarters of American and Chiang's special agents for suppressing and massacring Chinese people.
[ترجمه ترگمان]در یک دیوار دیگر، denunciation قدیمی به زبان چینی بود: \" [ SACO ] مرکز فرماندهی و دفاتر مرکزی عوامل ویژه دولت آمریکا و چیانگ برای سرکوب و قتل عام مردم چین بود
[ترجمه گوگل]دیوار دیگری حکم قدیمی برای چینی بود: '[SACO] مرکز فرماندهی و ستاد عالی نیروهای آمریکایی و چیانگ برای سرکوب و قتل عام مردم چین بود

10. But, once the denunciation is done, what are we gonna burn then?
[ترجمه ترگمان]اما، وقتی که denunciation تموم بشه، پس ما باید چیکار کنیم؟
[ترجمه گوگل]اما، هنگامی که انکار انجام می شود، پس چه اتفاقی می افتد؟

11. Denunciation was becoming Mrs Thatcher's stock in trade.
[ترجمه ترگمان]Denunciation در عوض سهام خانم تا چر شده بود
[ترجمه گوگل]کناره گیری به سهام خانم تاچر در تجارت تبدیل شد

12. The eventual denunciation of a failed withdrawal, even after consecutive solicitations from the clients, will be considered as proof with regards to the bank's unsuitability to operate.
[ترجمه ترگمان]انصراف نهایی از عقب نشینی ناموفق، حتی پس از درخواست های متوالی مشتریان، به عنوان اثباتی در رابطه با عملکرد بانک در نظر گرفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]انحلال نهایی بازپرداخت فوری، حتی پس از درخواستهای متوالی مشتری، به عنوان مدرکی در رابطه با عدم پذیرش بانک برای کار در نظر گرفته می شود

13. He seized the floor for a violent denunciation of our tactics.
[ترجمه ترگمان]او کف زمین را محکم فشار داد
[ترجمه گوگل]او کف را برای انکار خشن از تاکتیک های ما کشف کرد

14. After Senator Erwin's denunciation of the funding polices, LEAA announced that it would no longer fund medical research into behavior modification and psychosurgery.
[ترجمه ترگمان]پس از مخالفت سناتور آروین از سیاست های مالی، LEAA اعلام کرد که دیگر بودجه تحقیقات پزشکی را به اصلاح رفتاری و تغییر رفتار پرداخت نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]LEAA پس از محکومیت سناتور اروین از سیاست های تأمین مالی، اعلام کرد که دیگر برای انجام تغییرات رفتاری و جراحی روانی، تحقیقات پزشکی نخواهد داشت

15. The prosecutor's frenzied denunciation of the accused.
[ترجمه ترگمان]دادستان از اتهام این متهم خشمگین است
[ترجمه گوگل]دادستان محکوم به محکومیت متهم است

the church's denunciation of the government's activities

تقبیح اعمال دولت توسط کلیسا


پیشنهاد کاربران

تفتیش عقاید

give official information

public announcement

سرزنش

اعلام برائت

انتقاد شدید

باطل اعلام کردن ( معاهده )


کلمات دیگر: