کلمه جو
صفحه اصلی

fishwife


معنی : زن سلیطه، زن ماهی فروش، زن بدزبان
معانی دیگر : (زن) ماهی فروش

انگلیسی به فارسی

زن ماهی‌فروش، (مجازاً) زن بدزبان، زن سلیطه


fishwife، زن سلیطه، زن ماهی فروش، زن بدزبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fishwives
(1) تعریف: a loud, vulgar, scolding woman.

(2) تعریف: a woman who sells fish.

• woman who sells fish; loud shrewish woman, vulgar coarse woman (derogatory)
if you refer to a woman as a fishwife, you mean that she is coarse or bad-tempered and has a loud voice; an informal word.

مترادف و متضاد

زن سلیطه (اسم)
fishwife

زن ماهی فروش (اسم)
fishwife

زن بدزبان (اسم)
fishwife

جملات نمونه

1.
(زن) ماهی فروش

2. The fishwives pack up at lunchtime.
[ترجمه ترگمان]زنان خانه دار در موقع ناهار به خواب می روند
[ترجمه گوگل]ماهیگیران در ناهار بسته میشوند

3. She cursed like a fishwife.
[ترجمه ترگمان]او مثل احمق ها فحش می داد
[ترجمه گوگل]او مانند یک زن ماهی لعنت شده است

4. She is acting like a fishwife. Someone should shut her up!
[ترجمه ترگمان]او مثل یک زن ماهی فروش رفتار می کند یکی باید دهنشو ببنده
[ترجمه گوگل]او مانند یک زن ماهی عمل می کند کسی باید او را ببندد!

5. Did Lord Eddard father you on a fishwife?
[ترجمه ترگمان]آیا لرد دارد دارد زن می گیرد؟
[ترجمه گوگل]آیا لرد ادارد پدر شما را در یک زن ماهی؟

6. She was screaming at me like a fishwife.
[ترجمه ترگمان]مثل یک زن ماهی فروش به من داد می زد
[ترجمه گوگل]او مانند من یک زن ماهی به من می گزد

7. I owe my fishwife day to the prefecture.
[ترجمه ترگمان]من وقت fishwife را به فرمانداری مدیونم
[ترجمه گوگل]من ماه ماهی زنده ام را به ریاست جمهوری می دهم

8. When anyone attempted to move them or clean up, she screamed at them like a fishwife.
[ترجمه ترگمان]وقتی هر کسی سعی می کرد آن ها را تکان دهد یا تمیز کند، مثل یک زن ماهی فروش به آن ها فریاد می کشید
[ترجمه گوگل]هنگامی که هر کسی تلاش کرد تا آنها را حرکت دهد یا تمیز کند، به آنها مانند یک زن ماهی فریاد زد

9. Never in a million years would I become that shrewish fishwife shrieking from the doorway because my husband had spent the night carousing with the boys in avoidance of his husbandly duties.
[ترجمه ترگمان]من هرگز در یک میلیون سال به این خاطر نبودم که fishwife شیطانی از در خارج می شد، زیرا که شوهرم آن شب با پسران خود که می کوشید تا از وظایف husbandly خودداری کند، از در خارج می شد
[ترجمه گوگل]هرگز در یک میلیون سال من تبدیل به این ماهیان شجاع و بیچارگی خواهم شد که از در ورودی بیرون می آیند، زیرا شوهر من شب ها با پسران در اجتناب از وظایف شلوغش، صرف شب ها شده است

10. There was a phrase for what I'd become: A fishwife.
[ترجمه ترگمان]یک جمله برای چیزی بود که من تبدیل به یک زن ماهی فروش می شدم
[ترجمه گوگل]یک جمله برای آنچه که من تبدیل شد: یک زن ماهی

پیشنهاد کاربران

زن سلیطه


کلمات دیگر: