کلمه جو
صفحه اصلی

flagellate


معنی : تاژکدار، تازیانه زدن، تاژک دار شدن، شلاق زدن
معانی دیگر : به باد انتقاد گرفتن، دارای تاژک، تاژک دار (flagellated هم می گویند)، به شکل تاژک، تاژک سان، تاژک دیس

انگلیسی به فارسی

تاژک‌دار، شلاق زدن، تازیانه زدن، تاژک‌دار شدن


سرخ، شلاق زدن، تازیانه زدن، تاژک دار شدن، تاژکدار


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flagellates, flagellating, flagellated
(1) تعریف: to strike with or as if with a whip; flog.
مشابه: flog, scourge, thrash, whip

(2) تعریف: to punish or drive by harsh methods.
مشابه: whip
صفت ( adjective )
• : تعریف: possessing one or more whiplike appendages used for locomotion, as certain one-celled organisms.
اسم ( noun )
مشتقات: flagellation (n.), flagellator (n.)
• : تعریف: any organism that possesses one or more whiplike appendages used for locomotion, esp. any of various related protozoa.

• beat with a whip, flog
having whip-like parts (biology); sending out runners or creepers (botany)
if someone flagellates themselves or someone else, they beat themselves or the other person, for example as an act of religious penance; a formal word.
if you flagellate yourself or someone else, you criticize yourself or them very severely; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] تاژک داران

مترادف و متضاد

تاژکدار (صفت)
flagellate

تازیانه زدن (فعل)
flog, whip, lambast, lambaste, stripe, lick, flagellate, scourge, knout, rawhide

تاژک دار شدن (فعل)
flagellate

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

whip, lash


Synonyms: beat, beat the living daylights out of, belt, flay, flog, hit, lash, spank, tan, tan someone’s hide, thrash


جملات نمونه

1. But under bad condition, quantity of the flagellate increase and water become pollution.
[ترجمه ترگمان]اما تحت شرایط بد، مقدار the افزایش می یابد و آب آلودگی می شود
[ترجمه گوگل]اما در شرایط بد، مقدار افزایش وزوز و آب باعث آلودگی می شود

2. A single - celled microorganism, especially a flagellate protozoan of the genus Monas.
[ترجمه ترگمان]میکرو - single، به خصوص a flagellate از جنس Monas Monas
[ترجمه گوگل]یک میکروارگانیسم تک سلولی، به ویژه یک پروتوزوئید ژله ای از جنس موناس

3. From that day on, the farmer would not flagellate his ox anymore.
[ترجمه ترگمان]از آن روز به بعد کشاورز دیگر آکس را شلاق نمی زد
[ترجمه گوگل]از آن روز، کشاورز دیگر گاو را نخواهد کشید

4. The Cytophagocytesis of the flagellate to several micro-algae were compared in this paper.
[ترجمه ترگمان]رشد flagellate نسبت به جلبک بسیار میکرو در این مقاله مقایسه شد
[ترجمه گوگل]Cytophagocytesis جلبک دریایی به چند میکرو جلبک در این مقاله مقایسه شده است

5. Narcissists may deny their mistakes or flagellate themselves into a froth of self-pitying hatred, but they never laugh at their imperfections.
[ترجمه ترگمان]narcissists ممکن است اشتباه ات خود را انکار کنند و یا خود را به ترکیبی از نفرت خود تبدیل کنند، اما هرگز به imperfections می خندند
[ترجمه گوگل]ناسازگاران ممکن است اشتباهات خود را رد کنند یا خود را به یک نفر از تنفر از خود نشان دهند، اما هرگز از نواقص آنها خنده نمی گیرند

6. An obscure single-celled flagellate with a name like a character from an Asterix book - Trimastix - also turned out to have mitochondrial genes.
[ترجمه ترگمان]یک flagellate تک سلولی به نام یک کاراکتر از کتاب Asterix - Trimastix - هم به ژن های میتوکندری کمک می کند
[ترجمه گوگل]یک تکه تکه تکه تکه ای مبهم با یک نام مانند یک شخصیت از کتاب Asterix - Trimastix - همچنین معلوم شد که ژن های میتوکندری دارند

7. Relating to or caused by a flagellate organism.
[ترجمه ترگمان]ارتباط با یا ایجاد یک ارگانیسم flagellate
[ترجمه گوگل]در ارتباط با یک ارگانیک پرچرب

8. This should certainly not be a taboo subject, but nor should it be used to flagellate the mass of teachers.
[ترجمه ترگمان]این موضوع قطعا نباید یک موضوع ممنوع باشد، بلکه نباید برای جلوگیری از جرم آموزگاران نیز مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]این قطعا نباید موضوع تابو باشد، بلکه نباید از آن برای جلب معلمان استفاده شود

9. The protective effects of selenium against zinc toxicity in the flagellate alga Pavlova viridis were investigated using transmission electron microscopy.
[ترجمه ترگمان]اثرات حفاظتی سلنیوم علیه سمیت روی در پسماندهای flagellate و پاولوا با استفاده از میکروسکوپ الکترونی ترانسمیشن مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثر محافظتی سلنیوم بر روی سمیت روی در جلبک جلبک دریایی Pavlova viridis با استفاده از میکروسکوپ الکترونی انتقال مورد بررسی قرار گرفت

10. It was cheap for us to culture and rapidly reproduce the flagellate.
[ترجمه ترگمان]این محصول برای ما ارزان بود و به سرعت the را تولید کرد
[ترجمه گوگل]برای ما فرهنگی ارزان بود و ماجراجویی را به سرعت تولید کردیم

11. The tone differs from place to place — listening to a German official denounce deficits, my wife whispered, "We'll all be handed whips as we leave, so we can flagellate ourselves. "
[ترجمه ترگمان]همسر من نجوا کرد: \"این صدا از جایی به مکان دیگر متفاوت است - گوش دادن به یک مقام آلمانی نقص را محکوم می کند\"، همسرم زمزمه کرد: \" ما همه با شلاق تحویل خواهیم داد، بنابراین ما می توانیم خودمان را فریب دهیم \"
[ترجمه گوگل]تن از مکان به محل متفاوت است - گوش دادن به یک مقام رسمی آلمان، کمبود، همسر خود را زمزمه: 'همه ما شلاق خوردن به عنوان ما می رویم، بنابراین ما می توانیم خودمان flagellate '

Mourners flagellated themselves.

عزاداران به خود تازیانه می‌زدند.


The papers flagellated his conduct.

روزنامه‌ها از رفتارش انتقاد کردند.



کلمات دیگر: