کلمه جو
صفحه اصلی

demonstrator


معنی : اثبات کننده، نشان دهنده، حالیکننده
معانی دیگر : (شرکت کننده در تظاهرات عمومی) تظاهر کننده، هنگامه گر، نمایش دهنده (به ویژه کسی که طرز کار چیزی را به منظور فروش عرضه می کند)، بازنما، دستیار آزمایشگاه، معتر­

انگلیسی به فارسی

اثبات‌کننده، حالی‌کننده، نشان‌دهنده، معترض


تظاهر کننده، نشان دهنده، اثبات کننده، حالیکننده


انگلیسی به انگلیسی

• one who demonstrates; one who participates in a public demonstration; one who uses a demonstration to teach or explain
a demonstrator is a person taking part in a public meeting or march to show their opposition to something or their support for something.
a demonstrator is also a person, usually in a shop, who shows people how a machine or device works by operating it themselves and explaining what they are doing.

مترادف و متضاد

اثبات کننده (اسم)
demonstrator

نشان دهنده (اسم)
pointer, indicant, demonstrator

حالیکننده (اسم)
demonstrator

protester


Synonyms: agitator, boycotter, disrupter, dissenter, marcher, objector, picketer, radical, revolter, revolutionary, rioter, striker, troublemaker


جملات نمونه

1. The demonstrator turned over a police car.
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان یک اتومبیل پلیس را تحویل داد
[ترجمه گوگل]تظاهرکنندگان ماشین پلیس را عوض کردند

2. He works as a demonstrator in anatomy at Wolfson College.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یکی از تظاهرکنندگان در کالج Wolfson کار می کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک تظاهر کننده در آناتومی در کالج ولفسون کار می کند

3. A tear gas canister fatally wounded one young demonstrator.
[ترجمه ترگمان]یک قوطی گاز اشک آور یکی از تظاهرکنندگان جوان را به ضرب گلوله کشت
[ترجمه گوگل]یک قوطی گاز اشک آور یک جوان تظاهر کننده را مجروح کرد

4. The demonstrator will be doing double duty.
[ترجمه ترگمان]این معترض در حال انجام وظیفه دو برابر خواهد بود
[ترجمه گوگل]تظاهر کننده دو وظیفه خواهد داشت

5. Perhaps not incidentally, a white demonstrator in 1964 joined black people in a Mississippi lunch counter sit-in.
[ترجمه ترگمان]شاید نه به طور اتفاقی، یکی از تظاهرکنندگان سفید در سال ۱۹۶۴ به افراد سیاه پوست در یک باجه ناهار در می سی سی پی ملحق شد
[ترجمه گوگل]شاید تصادفا یک تظاهر کننده سفید در سال 1964 به افراد سیاه پوست در جلسه ناهار می سی سی پی پیوست

6. He became assistant to the Professor and demonstrator of anatomy, at £25 perannum, plus coals for his sitting room.
[ترجمه ترگمان]او دستیار پروفسور و معترض آناتومی، ۲۵ پوند perannum، به اضافه ذغال سنگ برای اتاق نشیمن شد
[ترجمه گوگل]او دستیار پروفسور و تظاهر کننده آناتومی شد، در 25 پانومون پوند، علاوه بر زغال سنگ برای اتاق نشیمن او

7. A demonstrator in Asuncion, Paraguay, was struck in the head by a police rubber bullet during a protest in front of the attorney general's office.
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان در آسونسیون، پاراگویه، در طی اعتراضی در مقابل دفتر دادستان کل با گلوله لاستیکی پلیس برخورد کرد
[ترجمه گوگل]یک تظاهر کننده در آسونسیون، پاراگوئه، طی یک اعتراض علیه دفتر دادستان کل، توسط یک گلوله ی پلیس پلیس به سر رسید

8. The demonstrator should indicate the degree of this reliability.
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان باید میزان این قابلیت اطمینان را نشان دهد
[ترجمه گوگل]تظاهر کننده باید میزان این قابلیت اطمینان را نشان دهد

9. Sea trials of the demonstrator are planned for 2012 using a French Navy frigate and a Boeing, H-6U Unmanned Little Bird rotorcraft.
[ترجمه ترگمان]آزمایش های دریایی این تظاهرکننده برای سال ۲۰۱۲ با استفاده از یک ناوچه جنگی فرانسوی و یک بوئینگ، H - ۶ U Unmanned Little طراحی شده اند
[ترجمه گوگل]محاکمات دریایی تظاهر کننده برای سال 2012 با استفاده از یک ناوبر دریایی فرانسوی و بوئینگ، هواپیمای بدون سرنشین پرنده کوچک H-6U برنامه ریزی شده است

10. A demonstrator uses a slingshot against security forces during clashes in Bangkok on May 20
[ترجمه ترگمان]یک تظاهرکننده در روز ۲۰ ماه مه در طی درگیری هایی در بانکوک در برابر نیروهای امنیتی از یک قلاب سنگ استفاده می کند
[ترجمه گوگل]یک تظاهر کننده در هنگام درگیری در بانکوک در روز 20 مه از یک تیرکمان بچه گانه علیه نیروهای امنیتی استفاده می کند

11. System form and demonstration method for a demonstrator of grating spectra a represented.
[ترجمه ترگمان]شکل سیستم و روش نمایش برای یکی از تظاهرکنندگان طیف های مشبک نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]فرم سیستم و روش تظاهرات برای یک تظاهر کننده از طیف های grating نشان داده شده است

12. The demonstrator stand in a solid line with link arms.
[ترجمه ترگمان]یکی از تظاهرکنندگان در یک خط توپر با بازوهای متصل ایستاده است
[ترجمه گوگل]تظاهر کننده در یک خط جامد با سلاح های پیوند ایستاده است

13. Marshals tried to wrestle the demonstrator out of the room.
[ترجمه ترگمان]مارشال سعی کرد که با the از اتاق خارج شود
[ترجمه گوگل]مارشال ها سعی کردند تظاهرکنندگان را از اتاق بیرون کنند

14. A Red Shirt demonstrator taunts Thai soldiers in downtown Bangkok, Thailand on Friday, May 20
[ترجمه ترگمان]یک تظاهرکننده سرخ پوش در روز جمعه ۲۰ مه در مرکز شهر بانکوک، تایلند، به سربازان تایلند اعتراض می کند
[ترجمه گوگل]یک تظاهر کننده پیراهن قرمز در روز جمعه 20 مه سربازان تایلندی را در مرکز شهر بانکوک، تایلند ترساند

15. Police pull down a demonstrator along the route of the Olympic torch in London.
[ترجمه ترگمان]پلیس یکی از تظاهرکنندگان را در امتداد مسیر مشعل المپیک در لندن پیاده کرد
[ترجمه گوگل]پلیس در امتداد مسیر مشعل المپیک در لندن، یک تظاهر کننده را از بین می برد

Five of the demonstrators were arrested.

پنج نفر از تظاهرکنندگان بازداشت شدند.


پیشنهاد کاربران

تظاهر کنندگان، معترضین


تظاهرکننده
( شرکت کننده در تظاهرات عمومی )

We watched as demonstrators doused a car with petrol and set it alight

تظاهر کننده

اثبات کننده اگر بصورت اسم بکار رود


کلمات دیگر: