کلمه جو
صفحه اصلی

ensue


معنی : از دنبال امدن، منتج شدن، از پس امدن، بعد آمدن
معانی دیگر : پی آمدن، پی آوردن، (به دنبال چیزی یا در نتیجه ی چیزی) روی دادن، (قدیمی) تعقیب کردن، دنبال رفتن، بعدامدن

انگلیسی به فارسی

از پس آمدن، از دنبال آمدن، بعد آمدن


بوجود می آید، از پس امدن، از دنبال امدن، بعد آمدن، منتج شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: ensues, ensuing, ensued
مشتقات: ensuing (adj.), ensuingly (adv.)
(1) تعریف: to occur just after another event.
مترادف: follow
مشابه: result, succeed

(2) تعریف: to occur as the result of an earlier event.
مترادف: arise, follow, proceed, result
مشابه: eventuate

- The day after the attack, a declaration of war ensued.
[ترجمه ترگمان] روز بعد از حمله، اعلام جنگ درگرفت
[ترجمه گوگل] روز بعد از حمله، اعلام جنگ شد
- Anger and outrage ensued upon the publication of this revealing book about a national hero.
[ترجمه ترگمان] خشم و خشم در پی انتشار این کتاب آشکار درباره یک قهرمان ملی صورت گرفت
[ترجمه گوگل] خشم و خشم پس از انتشار این کتاب افشاگرانه در مورد قهرمان ملی ایجاد شد

• follow as a consequence of, happen as a result of
if something ensues, it happens immediately after something else; a formal word.

مترادف و متضاد

از دنبال امدن (فعل)
attend, ensue

منتج شدن (فعل)
end, result, ensue, eventuate

از پس امدن (فعل)
ensue

بعد آمدن (فعل)
ensue

start to happen; come to pass


Synonyms: appear, arise, attend, be consequent on, befall, be subsequent to, come after, come next, come up, derive, develop, emanate, eventualize, eventuate, flow, follow, issue, occur, proceed, result, stem, succeed, supervene, turn out, turn up


Antonyms: antecede, precede


جملات نمونه

1. What will ensue from / on these actions?
[ترجمه جمال محسنی اصل] این کارها چه عاقبتی در پی خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]در این اعمال چه اتفاقی روی خواهد داد؟
[ترجمه گوگل]از این اقدامات چی؟

2. What will ensue from this?
[ترجمه ترگمان]پس از این ماجرا چه خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]از این چه اتفاقی می افتد؟

3. Who knows what a bother may ensue from overpopulation?
[ترجمه جمال محسنی اصل] چه کسی می داند چه دردسری ممکن است در پی افزایش بیش از حد جمعیت رخ بدهد؟
[ترجمه ترگمان]از کجا معلوم که این ماجرا از overpopulation چه خبر است؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می داند چه زحمتی ممکن است از فراوانی رخ دهد؟

4. Otherwise, inundation would ensue to our dismay.
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت سیلی به وحشت ما وارد خواهد شد
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، آب و هوای ناشی از ناامیدی ماست

5. Plenty of yuks ensue as she struggles with the awkward situation.
[ترجمه ترگمان]پس از این که او درگیر این وضع ناجور شد، تعداد زیادی از افراد خانواده دور هم جمع شدند
[ترجمه گوگل]اوضاع و احوالی که با آن روبرو میشوید، بسیار زیاد است

6. Amiss wondered if apoplexy would ensue, but all that followed was silence.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که آیا ممکن است سکته منجر شود، اما تنها چیزی که به دنبالش بود سکوت بود
[ترجمه گوگل]عصیان می دانست که آیا آپوپلی به وجود می آید یا نه، اما همه این دنبال شد سکوت بود

7. He also knew the turmoil that would ensue if they were actually in possession of such a priceless work.
[ترجمه ترگمان]او همچنین می دانست که اگر آن ها واقعا چنین کاری پر ارزش را در دست داشته باشند، چه آشوبی به پا خواهد شد
[ترجمه گوگل]او همچنین آشفتگی را می دانست که اگر در واقع چنین کار بی ارزش را در اختیار داشتند

8. They are still unaware of what will ensue from this hasty action.
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز از آنچه که از این اقدام عجولانه بوجود می آید، بی اطلاع هستند
[ترجمه گوگل]آنها هنوز از این اقدام شتابزده ناشی نمی شوند

9. Who knows what troubles may ensue from air pollution?
[ترجمه ترگمان]چه کسی می داند مشکلات ناشی از آلودگی هوا چه اتفاقی ممکن است رخ دهد؟
[ترجمه گوگل]چه کسی می داند چه مشکلاتی ممکن است از آلودگی هوا ایجاد شود؟

10. If the Europeans did not reduce subsidies, a trade war would ensue.
[ترجمه ترگمان]اگر اروپایی ها subsidies را کاهش ندهند، یک جنگ تجاری رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]اگر اروپایی ها یارانه ها را کاهش ندهند، یک جنگ تجاری ایجاد خواهد شد

11. If we can't bring our problems under control, feelings of powerlessness and despair often ensue.
[ترجمه ترگمان]اگر نتوانیم مشکلات خود را تحت کنترل، احساس ناتوانی و ناامیدی مطرح کنیم اغلب در پی آن هستیم
[ترجمه گوگل]اگر ما نمیتوانیم مشکلاتمان را تحت کنترل بگیریم، احساسات بیثباتی و ناامیدی اغلب اتفاق میافتد

12. One reason for this change is the greater competition among banks and the more aggressive lending policies that ensue.
[ترجمه ترگمان]یکی از دلایل این تغییر رقابت بزرگ تر میان بانک ها و سیاست های وام دادن بیشتر است
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل این تغییر، رقابت بیشتر بین بانک ها و سیاست های تدافعی وام دهی است

13. Many people are afraid that if more than one important thing is going on, chaos will ensue.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم می ترسند که اگر بیش از یک چیز مهم ادامه یابد، هرج و مرج ایجاد خواهد شد
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم می ترسند که اگر بیش از یک چیز مهم در حال وقوع است، هرج و مرج اتفاق خواهد افتاد

14. The theory was that, by letting seniors buy their own plans, competition would ensue and prices would drop.
[ترجمه ترگمان]این نظریه این بود که با اجازه دادن به سالمندان برای خرید طرح های خود، رقابت در پی خواهد بود و قیمت ها کاهش خواهند یافت
[ترجمه گوگل]این نظریه این بود که با اجازه دادن به سالخوردگان طرح های خود را خرید، رقابت و قیمت ها کاهش می یابد

15. Probably the putsch of 30 September 1965 was intended to pre-empt the power struggle which must ensue when the president died.
[ترجمه ترگمان]احتمالا putsch ۳۰ سپتامبر ۱۹۶۵ قصد داشت از مبارزه ای که باید پس از مرگ رئیس جمهور آغاز شود جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]احتمالا پوتچر 30 سپتامبر 1965 قصد داشت تا مبارزهی قدرت را که پیش از آنکه رئیس جمهور درگذشت، پیش از آنکه به قدرت برسد، پیشگویی کند

Usually death ensues from this kind of disease.

این‌گونه بیماری اغلب به مرگ منجر می‌شود.


Bitter enmities ensued from this misunderstanding.

دشمنی تلخی از پس این سوء‌تفاهم به‌وجود آمد.


in the ensuing months

در (طی) ماه‌های بعد


پیشنهاد کاربران

درپی آمدن

منتج از

به دنبال چیزی اتفاق افتادن
Follow

بعد اتفاق افتادن
بعد رخ دادن
بعد روی دادن
بعد آمدن

پیامد

پدید آمدن، حاصل شدن

به دنبال چیزی آمدن
رخ دادن در نتیجه و بدنبال چیزی


کلمات دیگر: