کلمه جو
صفحه اصلی

firelight


معنی : رعد و برق، نور اتش، اذرخش
معانی دیگر : نور آتش، درخشانی آتش شعله ور

انگلیسی به فارسی

نور آتش، رعد‌وبرق، آذرخش


آتش نور، رعد و برق، نور اتش، اذرخش


انگلیسی به انگلیسی

• light from a fire
firelight is the light that comes from a fire.
light from a fire

اسم ( noun )
• : تعریف: the light cast by a fire, esp. from a fireplace.
مشابه: light

مترادف و متضاد

رعد و برق (اسم)
firelight

نور اتش (اسم)
firelight

اذرخش (اسم)
lightning, firelight, levin, thunderbolt

جملات نمونه

1. The room glowed in the firelight.
[ترجمه ترگمان]اتاق در نور آتش می درخشید
[ترجمه گوگل]اتاق در نور آتش روشن شد

2. In the firelight his head gleamed with sweat.
[ترجمه ترگمان]در نور آتش سرش از عرق برق می زد
[ترجمه گوگل]در جلوی آتش، سرش با عرق خیره شده بود

3. The white painted walls reflected the firelight.
[ترجمه ترگمان]دیواره ای سفید رنگی نور آتش را منعکس می کردند
[ترجمه گوگل]دیوارهای رنگی سفید منعکس کننده نور آتش است

4. My vision of firelight and supper table and the friendly game of chess had been accurate enough.
[ترجمه ترگمان]تصویر نور آتش و میز شام و بازی دوستانه شطرنج کافی بود
[ترجمه گوگل]چشم انداز من از آتش و میز شام و بازی دوستانه شطرنج به اندازه کافی دقیق بود

5. The room glowed cozy and warm in the firelight.
[ترجمه ترگمان]در نور آتش اتاق گرم و گرم بود
[ترجمه گوگل]اتاق روشن و خاموش در فضای باز گرم و گرم بود

6. If he let Firelight out of her box she would follow him around like a dog.
[ترجمه ترگمان]اگر از جعبه اش خارج می شد، مثل سگ دنبالش می کرد
[ترجمه گوگل]اگر او اجازه دهید آتش نشانی از جعبه او او را در اطراف مانند یک سگ را دنبال کنید

7. One might with only slight exaggeration claim that firelight illuminates virtually every positive page in Victorian novels.
[ترجمه ترگمان]تنها یک نفر ممکن است ادعا کند که نور آتش هر صفحه مثبتی را در رمان های دوره ویکتوریا روشن می کند
[ترجمه گوگل]ممکن است تنها با ادعای خبیثه غلطی که ممکن است در هر صفحه مثبت در رمانهای ویکتوریا نمایش داده شود، نور آتش نشان داده شود

8. Their eyes shone like tiny lamps in the firelight.
[ترجمه ترگمان]چشمانشان چون چراغ های کوچک در نور آتش می درخشید
[ترجمه گوگل]چشم های آنها مانند لامپ های کوچک در نور آتش می درخشند

9. Stretching out their hands, they watched the pink firelight stream between each grimy. finger.
[ترجمه ترگمان]آن ها دست های خود را دراز کردند و رودخانه صورتی رنگی را که میان هر کدام کثیف بود نگاه کردند انگشت
[ترجمه گوگل]دستان خود را کشیدند، آنها جریان نور آتش صورتی را بین هر خراشیده تماشا می کردند انگشت

10. Nails stuck on Firelight like a limpet.
[ترجمه ترگمان]پام مثل یک صدف کوهی گیر کرده
[ترجمه گوگل]ناخن ها در آتشفشان مانند لگن گیر افتاده اند

11. The firelight highlighted the angles of his face, turning it into a pattern of light and dark.
[ترجمه ترگمان]نور آتش، زوایای صورت او را برجسته می کرد و آن را تبدیل به الگوی روشنایی و تاریکی می کرد
[ترجمه گوگل]آتش نشان زاویه چهره اش را برجسته کرده و آن را به یک الگوی نور و تاریکی تبدیل می کند

12. In the firelight, he looked like a dark angel.
[ترجمه ترگمان]در نور آتش، مثل فرشته ای تاریک به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در فضای آتش، او مانند یک فرشته تاریک بود

13. Now that he was the official minder of Firelight, he did her before he went off.
[ترجمه ترگمان]حالا که هم کار رسمی Firelight بود، پیش از آن که برود، این کار را کرد
[ترجمه گوگل]حالا که او معتاد رسمی Firelight بود، او را قبل از اینکه او را ترک کرد

14. Firelight reflecting, Red wax candles, Treble voiced choirboys, Spicy hot pies.
[ترجمه ترگمان]Treble که منعکس کننده شمع های مومی قرمز بود، کیک های داغ تند و تند را بیان کرد
[ترجمه گوگل]آتش نشانگر منعکس کننده، شمع موم سرخ، کوهنوردان با صدای بلند، کیک های گرم تند


کلمات دیگر: